گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - در مدح صاحب ا‌ختیار

تا چه معجز کرده امشب باز عدل شهریار
کاتش سوزنده با آب روان گشتست یار
آب و آتش بسکه از عدلش بهم آمیختند
کس ترشح را نیارد فرق‌کردن از شرار
از چراغان خاک پنداری سپهری دیگرست
یا فلک پروین و مه راکرده برگیتی نثار
حزم صاحب اختیاری بین ‌که از عزم ملک
آب و آتش را بهم‌کردست امشب سازگار
اختیار از جبر خیزد ور همی خواهی دلیل
حال میر ملک جم بنگر به چشم اعتبار
تا نشد مجبول و مجبورش روان از مهر شه
شاه دریادل نکردش نام صاحب‌اختیار
آب ششپیر آمد این آتش ازان افروخت میر
تا میان آب و آتش هم نماند گیرودار
یا نه چون آن آب از دیر آمدن دلگیر بود
خواست دلگرمش‌کند زالطاف شاه بختیار
راست ‌گویم معجز حزم شهنشاهست و بس
کاتش سوزنده را زاب روان سازد حصار
سرخ‌رو گشت‌آب‌ششپیر امشب‌از بخت‌ملک
زانکه از دیر آمدن شرمنده بود و خاکسار
یا نه باز از هجر خاکپای شه شرمنده است
زان‌رخش سرخست زآتش‌همچو روی‌شرمسار
آتش اندر ابر می‌بارند امشب یا به طبع
آتش سوزنده همچون تیغ شه شد آبدار
یا خیال تیغ شه اندر دل آتش‌گذشت
پای تا سر آب شد از شرم تیغ شهریار
یا چو مهر و کین شه خلاق آب و آتشند
مهر و کین شه بهم‌ گشتند امشب سازگار
راست‌ گویی آتشین گلها درون موج آب
هست‌چون‌عکس‌می گلگون‌ به ‌سیمین‌چهریار
یا نشان آتش موسی است اندر آب خضر
یا نه شاخ ارغوان رُسته‌ست زآب جویبار
یا میان حقهٔ الماس یاقوت مذاب
یا درون بوتهٔ سیماب زر خوش‌عیار
آب امشب شعله‌انگیزست و آتش رشحه‌ریز
عدل شه را بین‌ کزو شد نار آب و آب نار
دود آتش پیچد اندر آب‌گویی در نهفت
لشکر دیو و پری دارند با هم‌کارزار
وادی طورست ‌گویی باغ تخت امشب از آنک
آتشی موسی شدست از هر درختی آشکار
مارهای آتشین بنگر شتابان در هوا
با وجود اینکه از آتش‌گریزانست مار
در به باغ تخت از بس آتش افتد لخت لخت
سبزه‌هایش را چو برگ لاله بینی داغدار
راست‌گویی‌ باغ را صد داغ حسرت بر دلست
از فراق طلعت میمون شاه‌ کامگار
بسکه اخترها ز اخگرها همی ریزد در آب
از شمار اختران عاجز بود اخترشمار
بس که تیر آتشین در باغ آید از هوا
خشم شه ‌گویی درون خُلق شه دارد قرار
یا نه‌گویی باژگون‌ گشتست دوزخ در بهبشت
تا عیان‌گردد به مردم قدرت پروردگار
تیر تخش اندر هوا ماند به سروی بارور
کز شعاعش ‌هست ‌برگ ‌و از شر‌ارش هست بار
یا پی رجم شیاطین از سپهر آید شهاب
کیست می‌دانی شیاطین خصم شاه نامدار
ای‌ که دیدستی بسی فوارهای موج‌خیز
اینک اندر آب بین فوارهای شعله‌بار
از چنارکهای آتش دیدم امشب آنچه را
می‌شنیدم‌کاتش سوزنده خیزد از چنار
آب ز آتش رنگ خون دارد تو گویی آب نیل
بر گروه قبطیان خون شد به امر کردگار
شاه آری موسی است و آب ششپیر آب نیل
سبطی احباب ملک قبطی عدوی نابکار
سبطیان را بهره از آن نهر آب روح‌بخش
قبطیان را قسمت از آن رود خون ناگوار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا چه معجز کرده امشب باز عدل شهریار
کاتش سوزنده با آب روان گشتست یار
هوش مصنوعی: امشب چه شگفتی به وجود آمده، که عدالت پادشاه باعث شده آتش سوزان به وسیله آب روان آرام گیرد و دوستی برقرار شود.
آب و آتش بسکه از عدلش بهم آمیختند
کس ترشح را نیارد فرق‌کردن از شرار
هوش مصنوعی: آب و آتش به خاطر عدالتش به هم پیوسته‌اند و هیچ‌کس نمی‌تواند تشخیص دهد که کدام یک از آنها از کدام دیگر است.
از چراغان خاک پنداری سپهری دیگرست
یا فلک پروین و مه راکرده برگیتی نثار
هوش مصنوعی: از نور چراغ‌ها، به نظر می‌آید که آسمان گویی به شکلی دیگر دیده می‌شود و درخشش ستارگان و ماه، مانند بارانی از گل بر زمین می‌ریزد.
حزم صاحب اختیاری بین ‌که از عزم ملک
آب و آتش را بهم‌کردست امشب سازگار
هوش مصنوعی: به دقت ناظر باش که شخص با اراده و توانمندی که از تصمیم‌گیری‌های بزرگش می‌تواند در کنار هم قرار دادن عناصر متضاد مانند آب و آتش را ببیند، امشب در شرایطی آرام و هماهنگ قرار دارد.
اختیار از جبر خیزد ور همی خواهی دلیل
حال میر ملک جم بنگر به چشم اعتبار
هوش مصنوعی: اختیار به معنای انتخاب و تصمیم‌گیری آزاد انسان از جبر و سرنوشت ناشی می‌شود. اگر بخواهی دلیلی برای این موضوع پیدا کنی، به حال و وضع ملک جم نگاه کن که چگونه با دیدگاه صحیح می‌توان به حقیقت رسید.
تا نشد مجبول و مجبورش روان از مهر شه
شاه دریادل نکردش نام صاحب‌اختیار
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلش به عشق شاه دریادل نرم نشد، او به اجبار و به خاطر فشار نمی‌تواند نام صاحب‌اختیارش را بگوید.
آب ششپیر آمد این آتش ازان افروخت میر
تا میان آب و آتش هم نماند گیرودار
هوش مصنوعی: آب دریا^(ششپیر) به میان آمده و این آتش از آن شعله ور شده است، تا دیگر در میان آب و آتش هیچ‌گونه درگیری باقی نماند.
یا نه چون آن آب از دیر آمدن دلگیر بود
خواست دلگرمش‌کند زالطاف شاه بختیار
هوش مصنوعی: شاید به خاطر دیر آمدن آن آب، دلش نگران شده باشد، بنابراین تصمیم گرفته تا با لطف‌ها و مهربانی‌های شاه بختیار، دلش را آرام کند.
راست ‌گویم معجز حزم شهنشاهست و بس
کاتش سوزنده را زاب روان سازد حصار
هوش مصنوعی: به راستی می‌گویم، تنها معجزه‌ای که هست، خردمندی پادشاه است. او می‌تواند آتش سوزان را به‌راحتی مهار کند و از آن عبور کند.
سرخ‌رو گشت‌آب‌ششپیر امشب‌از بخت‌ملک
زانکه از دیر آمدن شرمنده بود و خاکسار
هوش مصنوعی: امشب آب ششپیر به خاطر تأخیرش در آمدن، از بخت ملک سرخ و شرمنده شده است و به سوی زمین سر فرود آورده است.
یا نه باز از هجر خاکپای شه شرمنده است
زان‌رخش سرخست زآتش‌همچو روی‌شرمسار
هوش مصنوعی: شاید دوباره از دوری و جدایی، خاک پای محبوبم شرمنده باشد، زیرا چهره‌اش آنقدر سرخ است که چون آتش می‌سوزد و این وضعیت مرا به یاد روی شرمگینش می‌اندازد.
آتش اندر ابر می‌بارند امشب یا به طبع
آتش سوزنده همچون تیغ شه شد آبدار
هوش مصنوعی: امشب آتش در دل ابرها می‌درخشد یا مانند تیغی تیز و برنده، آتش به شدت شعله‌ور شده است.
یا خیال تیغ شه اندر دل آتش‌گذشت
پای تا سر آب شد از شرم تیغ شهریار
هوش مصنوعی: تصور کن که تیغ یک پادشاه در دل آتش وارد شده و تمام وجودش را دچار دگرگونی کرده است. آن‌چنان تحت تأثیر قرار می‌گیرد که از شدت شرم به حالت آبی درمی‌آید.
یا چو مهر و کین شه خلاق آب و آتشند
مهر و کین شه بهم‌ گشتند امشب سازگار
هوش مصنوعی: امشب، دو عنصر متضاد مانند محبت و کینه، با هم سازگار شده‌اند؛ مثل خورشید و ماه که در کنار یکدیگر هستند.
راست‌ گویی آتشین گلها درون موج آب
هست‌چون‌عکس‌می گلگون‌ به ‌سیمین‌چهریار
هوش مصنوعی: راست‌گویی مانند شعله‌های آتشین گل‌ها درون موج آب نهفته است، همان‌طور که تصویر زیبای گل بر چهره‌ای نقره‌ای بازتاب می‌یابد.
یا نشان آتش موسی است اندر آب خضر
یا نه شاخ ارغوان رُسته‌ست زآب جویبار
هوش مصنوعی: این بیت به جستجوی نشانه‌ها و معانی عمیق در زندگی اشاره دارد. شاعر به مواردی اشاره می‌کند که ممکن است واقعیت‌های قابل توجهی باشند؛ مانند آتش موسی که در آب‌های خضر دیده می‌شود یا شاخ ارغوان که از آب جویبار رشد کرده است. این دو تصویر نمادین نشان‌دهندهٔ ارتباطات و تناقضات در طبیعت و زندگی هستند، و می‌توانند ما را به تفکر و تعمق بیشتر دربارهٔ معانی و نشانه‌ها وادارند.
یا میان حقهٔ الماس یاقوت مذاب
یا درون بوتهٔ سیماب زر خوش‌عیار
هوش مصنوعی: یا در دل یک یاقوت ذوب شده در میان زیبایی الماس، یا در داخل کوره‌ای پر از نقره با طلاهای باکیفیت.
آب امشب شعله‌انگیزست و آتش رشحه‌ریز
عدل شه را بین‌ کزو شد نار آب و آب نار
هوش مصنوعی: امشب آب چنان داغ و شعله‌ور است که به نظر می‌رسد آتش در آن وجود دارد. به عدالت پادشاه نگاه کن که روشنایی آتش و سرما و گرمای آب در هم آراسته شده‌اند.
دود آتش پیچد اندر آب‌گویی در نهفت
لشکر دیو و پری دارند با هم‌کارزار
هوش مصنوعی: دود آتش در آب می‌پیچد، گویی که لشکری از دیوان و پری‌ها در حال نبرد هستند و در گوشه‌ای پنهان شده‌اند.
وادی طورست ‌گویی باغ تخت امشب از آنک
آتشی موسی شدست از هر درختی آشکار
هوش مصنوعی: دشت طور به نظر می‌رسد که امشب به باغی شگفت‌انگیز تبدیل شده است، زیرا آتش موسی از هر درختی نمایان شده است.
مارهای آتشین بنگر شتابان در هوا
با وجود اینکه از آتش‌گریزانست مار
هوش مصنوعی: مارهای آتشین را ببین که با شتاب در هوا در حال حرکت هستند، با اینکه خود مارها از آتش فراری هستند.
در به باغ تخت از بس آتش افتد لخت لخت
سبزه‌هایش را چو برگ لاله بینی داغدار
هوش مصنوعی: در باغی که پر از آتش و سوزش است، سبزه‌ها به شکلی سوخته و داغدار دیده می‌شوند که شبیه به برگ‌های لاله است.
راست‌گویی‌ باغ را صد داغ حسرت بر دلست
از فراق طلعت میمون شاه‌ کامگار
هوش مصنوعی: در دل راستگو، دردهای زیادی از دوری چهره‌ی خوشبختی و زیبایی پادشاه مهربان وجود دارد.
بسکه اخترها ز اخگرها همی ریزد در آب
از شمار اختران عاجز بود اخترشمار
هوش مصنوعی: چنانچه ستاره‌ها از شعله‌ها به درون آب می‌ریزند که شمارش ستاره‌ها از عهده شمارنده خارج است.
بس که تیر آتشین در باغ آید از هوا
خشم شه ‌گویی درون خُلق شه دارد قرار
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شدید بودن حملات و خشم پادشاه اشاره دارد. به این معناست که وقتی تیرهای آتشین به باغ می‌رسند، گویا خشم و قدرت پادشاه در درون خلق و فضای آن مکان وجود دارد و باعث ایجاد یک حالت ناپایدار و پر از تنش می‌شود. در واقع، این تصویر از قدرت و نفوذ پادشاه، تأثیرات عمیق و شدیدی بر محیط و مردم دارد.
یا نه‌گویی باژگون‌ گشتست دوزخ در بهبشت
تا عیان‌گردد به مردم قدرت پروردگار
هوش مصنوعی: یا نمی‌گویی که جهنم در بهشت تبدیل شده است تا قدرت و عظمت پروردگار برای مردم روشن و نمایان شود؟
تیر تخش اندر هوا ماند به سروی بارور
کز شعاعش ‌هست ‌برگ ‌و از شر‌ارش هست بار
هوش مصنوعی: پیکان خش‌دار در آسمان باقی‌مانده است مانند درختی تنومند که به واسطه‌ی نورش، برگ‌های آن رشد کرده و از سایه‌اش میوه به بار می‌آورد.
یا پی رجم شیاطین از سپهر آید شهاب
کیست می‌دانی شیاطین خصم شاه نامدار
هوش مصنوعی: شهاب‌هایی که از آسمان می‌افتند، نماد تنبیه شیاطین هستند. آیا می‌دانی که شیاطین دشمنان بزرگ و نامور این جهان‌اند؟
ای‌ که دیدستی بسی فوارهای موج‌خیز
اینک اندر آب بین فوارهای شعله‌بار
هوش مصنوعی: ای کسی که بسیاری از امواج بلند را دیده‌ای، حالا در این آب، زبانه‌های آتش را مشاهده کن.
از چنارکهای آتش دیدم امشب آنچه را
می‌شنیدم‌کاتش سوزنده خیزد از چنار
هوش مصنوعی: امشب در آتش‌فروزی چنارها، چیزهایی را دیدم که قبلاً فقط درباره‌اش شنیده بودم. آتش آن‌قدر داغ و سوزان است که از درختان چنار شعله می‌کشید و به هوا می‌رود.
آب ز آتش رنگ خون دارد تو گویی آب نیل
بر گروه قبطیان خون شد به امر کردگار
هوش مصنوعی: آب که از آتش به وجود آمده رنگی شبیه خون دارد و گویا آب نیل رنگ خون قبطی‌ها به خود گرفته است به فرمان خداوند.
شاه آری موسی است و آب ششپیر آب نیل
سبطی احباب ملک قبطی عدوی نابکار
هوش مصنوعی: شاهی که در واقعیت وجود دارد، مانند موسی است و آب شش‌پیر، آب نیل را به یاد می‌آورد. او از نسل افرادی است که با قوم قبطی ارتباط دارد و دشمنی ناپاک و بدکار دارد.
سبطیان را بهره از آن نهر آب روح‌بخش
قبطیان را قسمت از آن رود خون ناگوار
هوش مصنوعی: سبطیان از نهر آب حیات‌بخش برخوردار نیستند، در حالی که قبطیان به ناچار به رود خون و محنت دچار شده‌اند.