گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۵ - ‌در تهنیت تشریف پادشاهی و مدح علیخان والی گوید

باد میمون این بهین تشریف شاه‌کامگار
بر علیخان آن مهین فرزند صاحب‌اختیار
شه‌ بود خورشید و او ماهست‌ و ابن ‌تشریف ‌نور
دایم از خورشدگیرد ماه نور مستعار
پادشه‌ بحرست ‌و او درجست‌ و این ‌تشریف در
تربیت از بحر یابد درج درّ شاهوار
شه بود ابر بهار او سرو فیض او مطر
سرو را سرسبز دارد از مطر ابر بهار
دوست ‌دارد خانه‌زاد خوبش ‌را هرکس به طبع
این عجب نبود گر او را دوست دارد شهریار
کودکست و نوجوان چون بخت شاه نامور
زین رهش داردگرمی بخت شاه نامدار
رسم دیرینست کز میل طبیعت کودکان
دوست می‌دارند همسالان خود را بیشمار
ای شبستان ظفر را طفل بختت نوعروس
وی ‌گلستان ‌کرم را ابر دستت آبیار
کوه با حزم تو چون فکر حکیمان تیزرو
باد با عزم تو چون عهدکریمان استوار
دوش‌کردم حیرت‌از دستت‌که چون ریزدگهر
عقل ‌گفتا غافلی ‌کاو بحر دارد در جوار
ماه‌آن چرخی‌کش آمد عرش اعظم زیردست
شبل‌ آن ‌شیری‌که بود از شیرخواری شیرخوار
سرو آن باغی‌ کزو خجلت برد باغ بهشت
در آن بحری‌که از وی بحر عمّان شرمسار
وصف‌گرزت دی نوشتم خامه‌ام شد ریز ریز
مدح خلقت دوش‌ گفتم خانه‌ام شد مشکبار
یادی از رخش تو کردم فکرت من شد روان
نامی از تیغ تو بردم شعر من شد آبدار
گر کسی خواهد که عزرائیل را بیند به چشم
گو ببیند جان‌، شکر تیغ تو را در کارزار
ور حکیمی وهم را خواهد مجسم بنگرد
گو ببیند بد سیر خصم تراگاه فرار
دشمن از زور تو می‌ترسد نه از شمشیر تو
زور بازوی علی مرحب‌کشد نه ذوالفقار
گشته تیغت لاغر از بس خورده خون دشمنان
راست بودست اینکه لاغر می‌شود بسیار خوار
کی بوده‌ کاستاده بینم مر ترا پیش پدر
همچو خرم‌ گلبنی در پیش سرو جویبار
کی بود کز یزد آیی نزد میر ملک جم
نصر و فتح از پیش و پس یمن از یمین یسر از یسار
گرچه دوری از پدر نزدیک جان بنشاندت
گر به نزدیکان شاه از دور سازی جان نثار
هم مگر کز خواجه‌ دوری ‌مهر او نزدیک تست
آری او مهرست و مهر از دور گردد نوربار
بندگی ‌کن تا خداوندی ‌کنی‌ کز بندگی
مر علی را داد تشریف ولایت‌ کردگار
جهدکن درکوچکی تا چون پدر گردی بزرگ
سعی‌کن تا همچو او درکودکی یابی وقار
خدمت شاه جوان‌کن تا شود بختت جوان
پند پیرانست این کز عجز خیزد اقتدار
آهن از آسیب پتک و کوره‌ گردد تیغ تیز
زر سرخ از تف نار و بوته ‌گردد خوش ‌عیار
سرفرازی راز سربازی طلب زیرا که شمع
تا نبازد سر نگردد سرفرازیش آشکار
تا جهان باقیست شاهنشه جهانبان باد و تو
زیر ظل رحمتش ساکن چو چرخ و روزگار
طبع قاآنی بآ‌نی این سخنها آفرید
چون خلایق را به امری قدرت پروردگار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باد میمون این بهین تشریف شاه‌کامگار
بر علیخان آن مهین فرزند صاحب‌اختیار
هوش مصنوعی: باد خوش و دل‌انگیز، نشان‌دهنده‌ی حضور شاه‌کامگار بر علیخان، که از فرزندان بزرگ و صاحب‌اختیار است، می‌باشد.
شه‌ بود خورشید و او ماهست‌ و ابن ‌تشریف ‌نور
دایم از خورشدگیرد ماه نور مستعار
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که خورشید به عنوان منبع اصلی نور و روشنایی بروز می‌کند، در حالی که ماه که از نور خورشید بهره می‌برد، به صورت ثانویه و موقتی نور ارائه می‌دهد. در اینجا، خورشید نماد مقام و قدرتمند بودن است، در حالی که ماه نماد وابستگی و عدم استقلال است. ماه نورش را از خورشید می‌گیرد و نمی‌تواند به تنهایی نور تولید کند.
پادشه‌ بحرست ‌و او درجست‌ و این ‌تشریف در
تربیت از بحر یابد درج درّ شاهوار
هوش مصنوعی: سلطنت برخاسته از دریاست و او در حال جستجوست، و این مقام و رتبه در تربیت از دریا به دست آمده و مانند مروارید گرانبهاست.
شه بود ابر بهار او سرو فیض او مطر
سرو را سرسبز دارد از مطر ابر بهار
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی توصیف می‌کند که در فصل بهار، وجود یک منبع فیض و رحمت مانند باران باعث سرسبزی و طراوت درختان سروی می‌شود. در واقع، بهار به مانند ابرهایی است که باران می‌بارند و این باران سرسبزی و زندگی را به درختان هدیه می‌دهد.
دوست ‌دارد خانه‌زاد خوبش ‌را هرکس به طبع
این عجب نبود گر او را دوست دارد شهریار
هوش مصنوعی: هر کس به طور طبیعی به خانه‌زاد خوب خود علاقه‌مند است، اما اگر کسی به شهریار علاقه داشته باشد، این موضوع عجیب نیست.
کودکست و نوجوان چون بخت شاه نامور
زین رهش داردگرمی بخت شاه نامدار
هوش مصنوعی: ای فرزند نوجوان، مانند بخت و اقبال پادشاه بزرگ و مشهور، از این مسیر برخوردار خواهی بود. بخت و اقبال پادشاه نامدار نیز به تو گرمی و موفقیت می‌بخشد.
رسم دیرینست کز میل طبیعت کودکان
دوست می‌دارند همسالان خود را بیشمار
هوش مصنوعی: طبیعت انسان‌ها باعث می‌شود که کودکان به دوستان همسن و سال خود علاقه بیشتری داشته باشند و با آن‌ها ارتباط بیشتری برقرار کنند.
ای شبستان ظفر را طفل بختت نوعروس
وی ‌گلستان ‌کرم را ابر دستت آبیار
هوش مصنوعی: ای شبستان پیروزی، تو همچون عروس خوشبختی هستی. و ای گلستان نعمت، ابر دستان تو زمین را سیراب می‌کند.
کوه با حزم تو چون فکر حکیمان تیزرو
باد با عزم تو چون عهدکریمان استوار
هوش مصنوعی: کوه با احتیاط تو همانند اندیشه‌های حکیمانه و تیزبینی است و باد با اراده تو مانند پیمان‌های محکم و استوار کریمان است.
دوش‌کردم حیرت‌از دستت‌که چون ریزدگهر
عقل ‌گفتا غافلی ‌کاو بحر دارد در جوار
هوش مصنوعی: دیشب از وجود تو شگفت‌زده شدم، زیرا چگونه می‌توان عقل را که مانند مروارید وجود دارد، نادیده گرفت. تو خود دریایی هستی که در کنار آن هستی.
ماه‌آن چرخی‌کش آمد عرش اعظم زیردست
شبل‌ آن ‌شیری‌که بود از شیرخواری شیرخوار
هوش مصنوعی: ماه به آرامی در آسمان می‌چرخد، در حالی که سلطنت بزرگ بر دوش فرزندی از آن شیر است، که از زمان کودکی خود شیرین و نیرومند بوده است.
سرو آن باغی‌ کزو خجلت برد باغ بهشت
در آن بحری‌که از وی بحر عمّان شرمسار
هوش مصنوعی: سرو آن باغی، باعث شرمندگی بهشت شده است و در آن دریایی وجود دارد که در برابر زیبایی و شکوه آن، دریای عمان نیز خجالت می‌کشد.
وصف‌گرزت دی نوشتم خامه‌ام شد ریز ریز
مدح خلقت دوش‌ گفتم خانه‌ام شد مشکبار
هوش مصنوعی: وقتی شروع به توصیف تو کردم، دستانم به قدری لرزید که کلمات به صورت ریز ریز بر روی کاغذ ریخت. شب گذشته درباره آفرینش تو صحبت کردم و احساس کردم خانه‌ام بوی مشک گرفته است.
یادی از رخش تو کردم فکرت من شد روان
نامی از تیغ تو بردم شعر من شد آبدار
هوش مصنوعی: به یاد زیبایی چهره‌ات افتادم و افکارم به وجد آمد. وقتی از تیغ تندت یاد کردم، شعر من جانی تازه و طراوتی خاص گرفت.
گر کسی خواهد که عزرائیل را بیند به چشم
گو ببیند جان‌، شکر تیغ تو را در کارزار
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد عزرائیل را ببیند، باید جان خود را مشاهده کند و در حقیقت، شکر و سپاس تیغ تو را در میدان جنگ ببیند.
ور حکیمی وهم را خواهد مجسم بنگرد
گو ببیند بد سیر خصم تراگاه فرار
هوش مصنوعی: اگر حکیمی بخواهد خیال را به صورت عینی ببیند، باید بدبختی و خصومت دشمن را مانند یک تصویر در برابر خود مشاهده کند و الیاف فرار او را به وضوح ببیند.
دشمن از زور تو می‌ترسد نه از شمشیر تو
زور بازوی علی مرحب‌کشد نه ذوالفقار
هوش مصنوعی: دشمن از قدرت تو می‌ترسد، نه از سلاح تو. قدرت و توانایی علی باعث ترس دشمن است، نه فقط شمشیر معروفش.
گشته تیغت لاغر از بس خورده خون دشمنان
راست بودست اینکه لاغر می‌شود بسیار خوار
هوش مصنوعی: تیغت به خاطر خونریزی از دشمنان لاغر و نحیف شده است و این نشان‌دهنده ضعف و خاری آن می‌باشد.
کی بوده‌ کاستاده بینم مر ترا پیش پدر
همچو خرم‌ گلبنی در پیش سرو جویبار
هوش مصنوعی: شما را هرگز در پیش پدرم ندیده‌ام، مانند گلی خوشبو در کنار درخت سرو که در کنار جویبار قرار دارد.
کی بود کز یزد آیی نزد میر ملک جم
نصر و فتح از پیش و پس یمن از یمین یسر از یسار
هوش مصنوعی: چه کسی است که از یزد به نزد میر ملک جم بیاید، در حالی که پیروزی و موفقیت از هر دو طرف، یعنی راست و چپ، بر او نازل شده است؟
گرچه دوری از پدر نزدیک جان بنشاندت
گر به نزدیکان شاه از دور سازی جان نثار
هوش مصنوعی: اگرچه دوری از پدر باعث می‌شود که جانت آرام بگیرد، اما اگر از دور هم به نزدیکان پادشاه خدمت کنی، جانت را فدای آنان می‌کنی.
هم مگر کز خواجه‌ دوری ‌مهر او نزدیک تست
آری او مهرست و مهر از دور گردد نوربار
هوش مصنوعی: بله، ممکن است که دوری از محبوب باعث نزدیکی بیشتر به او شود. به‌راستی محبوب همانند خورشید است که نورش از فاصله نیز به خوبی حس می‌شود.
بندگی ‌کن تا خداوندی ‌کنی‌ کز بندگی
مر علی را داد تشریف ولایت‌ کردگار
هوش مصنوعی: به خدای خود بندگی کن تا به مقام و عزت برسی، زیرا از طریق بندگی، حضرت علی (ع) به مقام والای ولایت رسید.
جهدکن درکوچکی تا چون پدر گردی بزرگ
سعی‌کن تا همچو او درکودکی یابی وقار
هوش مصنوعی: در جوانی تلاش کن تا وقتی بزرگ شدی به مقام و شخصیت پدرت برسی. باید کوشش کنی تا در دوران کودکی‌ات به آرامش و وقار دست یابی.
خدمت شاه جوان‌کن تا شود بختت جوان
پند پیرانست این کز عجز خیزد اقتدار
هوش مصنوعی: برای این که شانس و بختت جوان و پرانرژی شود، باید به خدمت پادشاه جوان بپردازی. این نصیحتی از افراد باتجربه است که می‌گوید قدرت و توانایی‌ای که داری، ممکن است از ناتوانی و کم‌عظمت تو ناشی شده باشد.
آهن از آسیب پتک و کوره‌ گردد تیغ تیز
زر سرخ از تف نار و بوته ‌گردد خوش ‌عیار
هوش مصنوعی: آهن در اثر ضربه‌های چکش و حرارت کوره به تیغی تیز تبدیل می‌شود، و طلا هم با حرارت آتش و عملیات مخصوص به استاندارد و کیفیت عالی می‌رسد.
سرفرازی راز سربازی طلب زیرا که شمع
تا نبازد سر نگردد سرفرازیش آشکار
هوش مصنوعی: برای اینکه به مقام بلند و افتخار دست یابی، باید از اسرار سربازی آگاه شوی. زیرا مانند شمع، تا زمانی که نسوزد، برافراشته نمی‌شود و درخشش آن مشخص نخواهد بود.
تا جهان باقیست شاهنشه جهانبان باد و تو
زیر ظل رحمتش ساکن چو چرخ و روزگار
هوش مصنوعی: تا زمانی که این دنیا باقی است، پادشاهی و حکمرانی بر جهان برقرار خواهد بود و تو باید در زیر سایه‌ی رحمت او مانند چرخ و روزگار به زندگی خود ادامه دهی.
طبع قاآنی بآ‌نی این سخنها آفرید
چون خلایق را به امری قدرت پروردگار
هوش مصنوعی: قاآنی با درک و ذوق خود این سخنان را به وجود آورد، همچنان که خلق را قادر ساخته است.