گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در ستایش ابولملوک فحتعلی‌شاه طاب لله ثراه و جعل الجنهٔ مثواه‌ گوید

افتتاح هر سخن در نزد مرد هوشیار
نیست نامی به ز نام نامی پروردگار
آنکه از ابداع صنع او به یک فرمان‌ کن
نور هستی از سواد نیستی‌گشت آشکار
آنکه بی‌سعی ستون افراخت خرگاه سپهر
وانکه بی‌ترتیب آلت ساخت حصن روز‌گار
آن که بی ‌شنگرف و زنگار و مداد و لاجورد
نقشهای مختلف‌گون‌کلک صنعش زد نگار
آن‌ه صدت‌ردیان‌ازدقیا‌ص‌از رهم صف
بر نخستین ‌پایهٔ ادراک‌ او ناردگذار
زان سپس بر نام احمد پیشوای جزو و کل
کز طفیل ذات او هست آفر‌ینش را مدار
آنکه گر اندک‌ یقین راه حقیقت گم‌ کند
ذات او را باز نشناسد ز ذات‌کردگار
پس به نام ابن‌ عمش حیدر صفدر که گشت
ذات او یا ذات احمد از یکی نور آشکار
آنکه ‌دست و تیغ ‌او را حق ستایش‌ کر‌د و گفت
لا فتی الا علی لا سیف الا ذو‌الفقار
پس‌ به نام یازده فرزند پاک او که هست
بر سه فرع و چار اصل ونه فلکشان اقتدار
سیما مهدی هادی حجه قایم‌ که ‌گشت
از قوام ذات اوقام وجود هفت ‌و چار
پس به نام مهدی نایب ‌که مانند مسیح
قهر او دجال د‌ولت را درآویزد ز ذار
قهرمان فتحعلی‌شاه جوان‌بخت آن که هست
رای او پیر خرد را موبدی آموزگار
آنکه گردون و قضا بردست و خوردست از نخست
بر یسار او یمین و از یمین او یسار
خسروی‌کز باس بذلش پیشگاه بزم و رزم
این خزان اندر خزان و آن بهار اندر بهار
داو‌رر‌ی ‌کز آتش نیران و آب سلسبیل
لطفش انگیزد ترشح قهرش انگیزد شرار
هم ز شمشیر نزارش بازوی دولت سمین
هم ز بازوی سمینش پیکر دشمن نزار
هم فضای درگه او را ز باغ خلد ننگ
هم حضیض سدهٔ او را ز اوج عرش عار
چون‌ ز شه اندرگذشتی‌ ختم‌ مهی‌‌گردد سخن
بر همایون نام یکتا در درج افتخار
نیروی بازوی سلطانی شجاع‌السلطنه
آنکه سوزان‌ تیغ او هست اژدهای مردخوار
آنکه از بیم جهانسوزش ‌کند بدرود جان
هم‌پلنگ اندر جبا‌ل‌و هم‌نهنگ اندر بحار
آنکه ‌گر سهمش ‌کند در خاطر شیران‌ گذر
وانکه‌گر بأسش‌کند در پیکر پیلان‌گذار
نعرهٔ تدر رسد درو-‌‌ شران بانگ مور
جلوهٔ‌ عالم دهد در چشم پیلان چشم مار
آنکه کودک در رحم گر نام تیغش بشنود
نطفه بودن را شود از پاک یزدان خواستار
دین و دولت را بود تدبیر او رو‌ببنه‌دز
ملک ‌و ملت را بود شمشیر او رویین حصار
از مدار مدت او گر قدم بیرون نهند
بگسلاند قهرش از هم رشتهٔ لیل و نهار
دست او را ابر گفتم چین بر ابرو زد سپهر
گفت کای بیهوده‌گو از ژاژخایی شرم دار
ابرکی بخشد به سایل نقدگنج شایگان
ابرکی بارد به جای قطره درّ شاهوار
پوشد و بنهد به عزم رزم چون در دار و گیر
گیرد و گردد ز بهر جنگ چون در گیرودار
جوشن چینی به پیکر مغفر رومی به سر
نیزهٔ خطی به‌کف بر مرکب ختلی سوار
آسمان چنبری از رفعت قدرش خجل
آفتاب خاوری از نور رایش شرمسار
هم ز هندی تیغ بدهد ملک ترکی را نظام
هم ‌ز طوسی اصل‌ بخشد دین‌ تازی را قرار
جز سمند بادپیمایش به هنگام مسیر
جز حسام ابر سیمایش به وقت‌ کارزار
باد دیدستی‌که‌همچون‌رعد آید در خروش
ابر دیدستی که همچون برق گردد شعله‌بار
بر دعای شاه کن قاآنیا ختم سخن
زانکه از تطویل نیکوتر به هرجا اختصار
تا ز سیر هفت نجمست و مدار نه سپهر
آنچه ‌گردون را به عالم از حوادث آشکار
در مذاق دوستانش نیش قاتل نوش جان
در مزاج دشمنانش شهد شیرین زهر مار
سال ‌و مال ‌و بخت ‌و تخت و فال و حال او بود
تا نخستین صور اسرافیل یارب پایدار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

افتتاح هر سخن در نزد مرد هوشیار
نیست نامی به ز نام نامی پروردگار
هوش مصنوعی: هر گفتاری را در حضور انسان‌های با درایت باید با نام خدا آغاز کرد، و هیچ نامی در مقایسه با نام بزرگ خداوند ارزشمندتر نیست.
آنکه از ابداع صنع او به یک فرمان‌ کن
نور هستی از سواد نیستی‌گشت آشکار
هوش مصنوعی: کسی که با یک فرمان و اراده خود، وجود و روشنایی را از تاریکی و عدم بیرون آورد، نشان می‌دهد که خالق هستی چگونه پدیده‌ها را به وجود می‌آورد.
آنکه بی‌سعی ستون افراخت خرگاه سپهر
وانکه بی‌ترتیب آلت ساخت حصن روز‌گار
هوش مصنوعی: کسی که تلاش نکرده، پایه‌های آسمان را بر پا کرده و کسی که بدون نظم و ترتیب، سازه‌ای را بنا کرده، قلعه‌ای برای روزگار ساخته است.
آن که بی ‌شنگرف و زنگار و مداد و لاجورد
نقشهای مختلف‌گون‌کلک صنعش زد نگار
هوش مصنوعی: آنکه بدون رنگ و ابزار، زیبایی‌های مختلفی آفرید، همان نقاشی است که هنر او معجزه‌گر است.
آن‌ه صدت‌ردیان‌ازدقیا‌ص‌از رهم صف
بر نخستین ‌پایهٔ ادراک‌ او ناردگذار
هوش مصنوعی: افرادی که در فهم و درک اولی در صف نخست قرار دارند، نباید به هیچ وجه به اوج حقیقت و واقعیت راه پیدا کنند.
زان سپس بر نام احمد پیشوای جزو و کل
کز طفیل ذات او هست آفر‌ینش را مدار
هوش مصنوعی: پس از آن، بر نام احمد (پیامبر اسلام) که پیشوای تمام موجودات است، درود می‌فرستیم؛ چرا که همه آفریدگان به واسطه وجود او خلق شده‌اند و وجود او اساس همه چیز است.
آنکه گر اندک‌ یقین راه حقیقت گم‌ کند
ذات او را باز نشناسد ز ذات‌کردگار
هوش مصنوعی: هر کسی که حتی اندکی از یقین و ایمان خود را نسبت به حقیقت گم کند، نمی‌تواند ذات واقعی خود را بشناسد و در نتیجه، شناخت درستی از خالق خود نیز نخواهد داشت.
پس به نام ابن‌ عمش حیدر صفدر که گشت
ذات او یا ذات احمد از یکی نور آشکار
هوش مصنوعی: پس به نام پسر عموی او، حیدر صفدر، که وجود او مانند وجود احمد از یک نور روشن است.
آنکه ‌دست و تیغ ‌او را حق ستایش‌ کر‌د و گفت
لا فتی الا علی لا سیف الا ذو‌الفقار
هوش مصنوعی: او کسی است که خداوند به خاطر دست و شمشیرش او را ستایش کرده و گفته است: «هیچ جوانمردی جز علی نیست و هیچ شمشیری جز ذو‌الفقار نیست.»
پس‌ به نام یازده فرزند پاک او که هست
بر سه فرع و چار اصل ونه فلکشان اقتدار
هوش مصنوعی: به نام یازده فرزند معصوم او که دارای سه اصول و چهار پایه هستند و بر نه آسمان قدرت و تسلط دارند.
سیما مهدی هادی حجه قایم‌ که ‌گشت
از قوام ذات اوقام وجود هفت ‌و چار
هوش مصنوعی: مهدی، هادی و قائم، به عنوان چهره‌های نورانی، نمایانگر حقیقتی هستند که در پایه‌های وجود و ثبات‌شان در هفت و چهل سالگی به کمال می‌رسند.
پس به نام مهدی نایب ‌که مانند مسیح
قهر او دجال د‌ولت را درآویزد ز ذار
هوش مصنوعی: بنابراین به نام مهدی نایب، که مانند مسیح، با دجال قاطعانه برخورد کرده و حکومت را از زیر سلطه‌اش آزاد خواهد کرد.
قهرمان فتحعلی‌شاه جوان‌بخت آن که هست
رای او پیر خرد را موبدی آموزگار
هوش مصنوعی: قهرمان فتحعلی‌شاه، جوان و خوش‌شانس است و کسی که در فکر و تدبیر او، تجربه و خرد و دانش یک فرد سالخورده به چشم می‌خورد.
آنکه گردون و قضا بردست و خوردست از نخست
بر یسار او یمین و از یمین او یسار
هوش مصنوعی: کسی که سرنوشت و تقدیر را در دست دارد و با آن سر و کار دارد، از ابتدا در سمت چپ او خوبی‌ها و نعمت‌ها و در سمت راستش ناپسندها و مشکلات قرار دارد.
خسروی‌کز باس بذلش پیشگاه بزم و رزم
این خزان اندر خزان و آن بهار اندر بهار
هوش مصنوعی: سروری که generosity او در برابری بزم و جنگ به چشم می‌خورد، اینجا در فصل خزان دیده می‌شود و آن در فصل بهار نمودار است.
داو‌رر‌ی ‌کز آتش نیران و آب سلسبیل
لطفش انگیزد ترشح قهرش انگیزد شرار
هوش مصنوعی: آتش خشم و قهر او همچون آتش‌فشانی است که با نرمی و لطافت آب زلالی سرشار از نعمت، فروکش می‌کند و می‌تواند به آرامی شعله‌ور شود.
هم ز شمشیر نزارش بازوی دولت سمین
هم ز بازوی سمینش پیکر دشمن نزار
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف دو حقیقت می‌پردازد: قدرت و ضعف. در آن، اشاره شده که قدرت و تسلط یک فرد (دولت سمین) به اندازه‌ای است که نه تنها می‌تواند بر دشمنان خود تسلط پیدا کند، بلکه حتی ضعف حریف را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. در واقع، قدرت واقعی به نوعی نمایانگر جنبه‌ای است که می‌تواند حریفان را از پای براند و خود را در اوج نگه دارد.
هم فضای درگه او را ز باغ خلد ننگ
هم حضیض سدهٔ او را ز اوج عرش عار
هوش مصنوعی: درگاه او به قدری زیبا و سرشار از نعمت است که حتی باغ‌های بهشت را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، و هم‌چنین جایگاه او آن‌قدر رفیع و بلند است که از عرش الهی نیز فراتر می‌رود.
چون‌ ز شه اندرگذشتی‌ ختم‌ مهی‌‌گردد سخن
بر همایون نام یکتا در درج افتخار
هوش مصنوعی: وقتی از پیشگاه پادشاه گذشتی، سخن بر نام یکتای تو در مقام افتخار می‌چرخد.
نیروی بازوی سلطانی شجاع‌السلطنه
آنکه سوزان‌ تیغ او هست اژدهای مردخوار
هوش مصنوعی: بازوی فردی از نسل سلطنتی، که دلیر و شجاع است، آنچنان قدرتمند و سوزان است که مانند تیغی تیز می‌درخشد و مانند اژدهایی است که با جانی در خطر، خوراک می‌جوید.
آنکه از بیم جهانسوزش ‌کند بدرود جان
هم‌پلنگ اندر جبا‌ل‌و هم‌نهنگ اندر بحار
هوش مصنوعی: کسی که از ترس آتش جهنم دوری می‌کند، مانند پلنگی که در کوه‌ها و نهنگی که در دریاها زندگی می‌کند، از دنیا جدا می‌شود.
آنکه ‌گر سهمش ‌کند در خاطر شیران‌ گذر
وانکه‌گر بأسش‌کند در پیکر پیلان‌گذار
هوش مصنوعی: کسی که سهمش به یاد شیران می‌رسد، در واقع در نظر بزرگان و قوی‌ترها قرار می‌گیرد و کسی که قدرتش در بدن فیل‌ها احساس می‌شود، در واقع از قدرت و صلابت برخوردار است.
نعرهٔ تدر رسد درو-‌‌ شران بانگ مور
جلوهٔ‌ عالم دهد در چشم پیلان چشم مار
هوش مصنوعی: صدای نعره‌ای به گوش می‌رسد که به شدت خود را نشان می‌دهد و این صدا، جلوه‌ای از جهان را در چشم فیل‌ها به تصویر می‌کشد، همان‌طور که چشم مار نیز بر این تصویر تأثیر دارد.
آنکه کودک در رحم گر نام تیغش بشنود
نطفه بودن را شود از پاک یزدان خواستار
هوش مصنوعی: کسی که در رحم مادر، نام تیغ را می‌شنود، از همان moment خود را خواهان پاکی و صفای خداوند می‌داند.
دین و دولت را بود تدبیر او رو‌ببنه‌دز
ملک ‌و ملت را بود شمشیر او رویین حصار
هوش مصنوعی: او با تدبیر خود دین و حکومت را هدایت می‌کند و با قدرت خود از ملک و ملت دفاع می‌کند.
از مدار مدت او گر قدم بیرون نهند
بگسلاند قهرش از هم رشتهٔ لیل و نهار
هوش مصنوعی: اگر زمان او را از مدارش خارج کنند، خشمش می‌تواند رشته‌های شب و روز را از هم بگسازد.
دست او را ابر گفتم چین بر ابرو زد سپهر
گفت کای بیهوده‌گو از ژاژخایی شرم دار
هوش مصنوعی: من به ابر گفتم که دست او مانند ابرویش چروکیده است، ولی آسمان پاسخ داد که ای سخن‌گو بیهوده، از زشت‌گویی خود شرم کن.
ابرکی بخشد به سایل نقدگنج شایگان
ابرکی بارد به جای قطره درّ شاهوار
هوش مصنوعی: ابر بارانی است که به دریاچه زیبا و گرانبها می‌ریزد، و به جای هر قطره، مرواریدی باارزش می‌بارد.
پوشد و بنهد به عزم رزم چون در دار و گیر
گیرد و گردد ز بهر جنگ چون در گیرودار
هوش مصنوعی: او لباس رزم را به تن می‌کند و آماده جنگ می‌شود، مانند کسی که در اوضاع پرتنش و درگیری قرار دارد و برای نبرد مهیا می‌شود.
جوشن چینی به پیکر مغفر رومی به سر
نیزهٔ خطی به‌کف بر مرکب ختلی سوار
هوش مصنوعی: مردی زره‌ای چینی به تن دارد و کلاه‌خود رومی بر سر، همچنین نیزه‌ای به دست و بر اسبی باریک‌پیکر نشسته است.
آسمان چنبری از رفعت قدرش خجل
آفتاب خاوری از نور رایش شرمسار
هوش مصنوعی: آسمان با عظمت و بلندی‌اش باعث شرم آفتاب شامگاهی شده است، زیرا نور و شکوه آسمان بیشتر از نور آفتاب است.
هم ز هندی تیغ بدهد ملک ترکی را نظام
هم ‌ز طوسی اصل‌ بخشد دین‌ تازی را قرار
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به قدرت و نفوذ افرادی از قومیت‌های مختلف اشاره می‌کند. او می‌گوید که حتی اگر کسی از هند (هندی) تیری به سمت سرزمین ترکیه (ترکی) بیفکند، می‌تواند نظام و نظم آنجا را دچار تغییر کند. همچنین، از فردی از قوم طوس یاد می‌کند که می‌تواند دین اسلامی را به دیگران وام دهد و باعث استقرار آن شود. به طور کلی، این ابیات به تأثیرات مختلف فرهنگ‌ها و اقوام بر یکدیگر و قدرت تاثیر افراد اشاره دارد.
جز سمند بادپیمایش به هنگام مسیر
جز حسام ابر سیمایش به وقت‌ کارزار
هوش مصنوعی: غیر از اسب تندروی او که در مسیر می‌تازد، در زمان نبرد نیز جز نیزه‌ی آبی او که درخشندگی دارد، نمی‌توان چیزی را دید.
باد دیدستی‌که‌همچون‌رعد آید در خروش
ابر دیدستی که همچون برق گردد شعله‌بار
هوش مصنوعی: آیا تا به حال طوفانی را دیده‌ای که با صدای رعد در آسمان به راه بیفتد و ابرها را به جنب و جوش درآورد؟ آیا ناظر روشنایی ناگهانی‌ای بوده‌ای که همچون برق، آتش به پا کند؟
بر دعای شاه کن قاآنیا ختم سخن
زانکه از تطویل نیکوتر به هرجا اختصار
هوش مصنوعی: دعای پادشاه را گرامی بدارید و سخن را کوتاه کنید، زیرا گاهی اختصار از طولانی کردن بهتر است.
تا ز سیر هفت نجمست و مدار نه سپهر
آنچه ‌گردون را به عالم از حوادث آشکار
هوش مصنوعی: تا زمانی که هفت ستاره و نه مدار آسمان وجود دارد، هر آنچه بر گردون و در عالم از رویدادها به‌طور واضح دیده می‌شود، همچنان پابرجاست.
در مذاق دوستانش نیش قاتل نوش جان
در مزاج دشمنانش شهد شیرین زهر مار
هوش مصنوعی: دوستانش ویژگی‌هایی دارند که برایشان خوشایند است، اما برای دشمنانش چیزهایی می‌سازد که شیرینی و خوشی به نظر می‌رسد در حالی که در باطن خطرناک است.
سال ‌و مال ‌و بخت ‌و تخت و فال و حال او بود
تا نخستین صور اسرافیل یارب پایدار
هوش مصنوعی: زندگی، ثروت، شانس، قدرت و سرنوشت او تا زمانی که صدای نخستین صور اسرافیل به گوش برسد، پایدار و همچنان ادامه دارد.

حاشیه ها

1392/08/19 18:11
فاطمه محمدی

در عنوان شعر ظاهرا ( در ستایش ابوالملوک) درست است.