قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در تهنیت عید غدیر و ستایش شاهزاده ی بینظیر فریدون میرزا طاب ثراه گوید
دوش چو شد بر سریر چرخ مدور
ماه فلک جانشین مهر منوّر
طرفه غزالم رسید مست و غزلخوان
بافته از عنبرش به ماه دو چنبر
تعبیه کردست گفتی از در شوخی
ماه منور به چین مشک مدور
غرّهٔ غَرّار او به طرهٔ طرّار
قرصهٔ کافور بد به طبلهٔ عنبر
یا نه تو گفتی زگرد موکب دارا
گوشهٔ ابرو نمود تیغ سکندر
تافته رویش به زیر بافته مویش
بر صفت ذوالفقار در دل کافر
گفته چه خسبی ز جای خیز و بپیمای
بادهیی از رنگ و بو چو لالهٔ احمر
باده ای ار فیالمثل به سنگ بتابد
گویی برجست از آن شرارهٔ آذر
تا شودم باز چهره چون پر طاووس
از گلوی بط به زیر خون کبوتر
گفتمش ای ترک ساده باده حرامست
خاطر بر ترک خمر دار مخمّر
گفت چه رانی سخن ندانی فردا
هرچه خطا از عطا ببخشد داور
رقصکند از نشاط صالح و طالح
وجد کند بر بساط مومن و کافر
خلق جهان را دو عشرتست و دو شادی
اهل زمان را دو زینتست و دو زیور
شادی عامی ز بهر حیدرکرار
عشرت خاصی ز چهر خسرو صفدر
آن شده قایم مقام ماه رسالت
این شده نایب مناب شاه فلک فر
گفتمش اَستار این کنایت برگیر
گفتمش اسرار این حکایت بشمر
حال مسمی بگو ز تسمیه بگریز
حل معما بکن زتعمیه بگذر
گفت که فردا مگر نه عید غدیرست
عیدی بادش چو بوی عود معطر
در به چنین روزی از جهاز هیونان
ساخت نشستنگهی رسول مطهر
.گرد وی انبوه از مهاجر و انصار
فوجی چون موج بحر بیحد و بیمر
خرد و کلان خوب و زشت بنده و آزاد
پیر و جوان شیخ و شاب منعم و مطر
برشد و گفتا الست اولی منکم
گفتند آری ز ما به مایی بهتر
دست علی را سپس گرفت و برافراخت
قطب هدی را پدید شد خط محور
گفتکه ای خلق بنگرید تناتن
گفت که ای قوم بشنوید سراسر
هرکش مولا منم علیش مولاست
اوست پس از من به خلق سید و سرور
یارب خواری ده آنکه او را دشمن
یارب یاری کن آنکه او را یاور
حرمت این روز را سه روز پیاپی
بگذرد از جرم خلق خالق اکبر
شادی دیگر ازین در است که فردا
شاه فریدهرن بر آفتاب زند بر
تیغی کش پادشاه کرده عنایت
راست حمایل نمایدش چو دو پیکر
تیغی کان را شه از میان بگشاده
او بهکمر استوار بندد ایدر
تیغی لاغرتر از خیال مهندس
تیغی نافذتر از قضای مقدّر
تیغی درکام خصم زهر مجسم
تیغی در روز رزم مرگ مصوّر
جوهر آن تیغ بر صحیفهٔ آن تیغ
مورچگانند در محیط شناور
درکلف خسرو بگویمت به چه ماند
رود روران درکنار بحر مقعر
درکمر شاه لاغرست و عجب نیست
ماه بکاهد ز قرب خسرو خاور
حرمت شه را روا بود که ببوسد
صفحهٔ آن تیغ را خدیو دلاور
ورنه ندیدم که کس نماید معجون
سودهٔ الماس را به قند مکرر:
یا نشنیدمکه هیچگه ملکالموت
غوطه زند اندر آب چشمهٔ کوثر
تیغ که باید همی به زهرش آلود
شاهش آلوده دارد از چه به شکر
نینی از آن تیغ پادشاه ببوسد
تاش مرصعکند به لؤلؤ و گوهر
گفتمش ای شوخ ازین عبارت شیرین
شور برآوردی از روان سخنور
لیک مرا عیش تلخ گشت از یراک
کند زبانم به مدح شاه مظفر
گفت تو امشب به عیش کوشکه فردا
من بر شه این قصیده خوانم از بر
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - مطلع ثانی: شبی به عادت روز شباب عیش آورقصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۳ - مطلع ثانی: از دو محمد زمانه یافته زیور
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش چو شد بر سریر چرخ مدور
ماه فلک جانشین مهر منوّر
هوش مصنوعی: دیروز شب، زمانی که ماه بر فراز آسمان بود، در جایگاهی که در آنجا قرار داشت، پرتوهای روشنی مانند نور مهر من را از خود ساطع میکرد.
طرفه غزالم رسید مست و غزلخوان
بافته از عنبرش به ماه دو چنبر
هوش مصنوعی: غزلی زیبا و دلنشین به دست شاعری رسید که در حال سرودن و خواندن آن است. او این غزل را با زبانی دلانگیز و خوشبو شبیه به عطر عنبر بافته است و در آن بسان ماه که دو حلقه نورانی دارد، جلوه میکند.
تعبیه کردست گفتی از در شوخی
ماه منور به چین مشک مدور
هوش مصنوعی: شخصی با مهارت و دقت، به گونهای عمل کرده که گویی شوخی با ماه روشن در حال زیباییبخشی به چینهای مشکین است.
غرّهٔ غَرّار او به طرهٔ طرّار
قرصهٔ کافور بد به طبلهٔ عنبر
هوش مصنوعی: شیرینی و زیبایی او به اندازهای است که حتی موهایش هم همچون کافوری درخشان و خوشبو به نظر میرسند و این زیبایی در کنار عطر دلانگیز او حسّی خاص و جذاب را ایجاد میکند.
یا نه تو گفتی زگرد موکب دارا
گوشهٔ ابرو نمود تیغ سکندر
هوش مصنوعی: آیا تو نگفتی که از زیبایی ابروانت، تیغ سکندر (مقدار زیاد) بر دارا (مرد ثروتمند) تاثیری نداشته است؟
تافته رویش به زیر بافته مویش
بر صفت ذوالفقار در دل کافر
هوش مصنوعی: موهای او مانند ابریشم تافتهاند و به زیر میافتند. شمشیرش که به رنگ ذوالفقار است، در دل کافرها ترس و وحشت به وجود میآورد.
گفته چه خسبی ز جای خیز و بپیمای
بادهیی از رنگ و بو چو لالهٔ احمر
هوش مصنوعی: بیدار شو و از جایت برخیز، و یک جرعه از نوشیدنی خوشبو و رنگین تازه کن که مانند گل لاله سرخ است.
باده ای ار فیالمثل به سنگ بتابد
گویی برجست از آن شرارهٔ آذر
هوش مصنوعی: اگر بادهای به سنگ برخورد کند، گویی که از آن شعلهای سوزان و آتشین برمیخیزد.
تا شودم باز چهره چون پر طاووس
از گلوی بط به زیر خون کبوتر
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم دوباره چهرهام را مانند پر طاووس زیبا شوم، باید از گلوی مرغابی به زیر خون کبوتر بروم.
گفتمش ای ترک ساده باده حرامست
خاطر بر ترک خمر دار مخمّر
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای دختر زیبا، نوشیدن شراب ممنوع است. پس بیخود نشو و به خاطر خودت شراب نخور.
گفت چه رانی سخن ندانی فردا
هرچه خطا از عطا ببخشد داور
هوش مصنوعی: اگر از گفتن و سخن گفتن ناتوانی، فردا هر خطای تو را داور (خدا) به بخشش عطا خواهد کرد.
رقصکند از نشاط صالح و طالح
وجد کند بر بساط مومن و کافر
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادابی میتواند هم در زندگی انسانهای نیکوکار و هم در زندگی کسانی که نیکوکار نیستند وجود داشته باشد و هر دو گروه میتوانند از زندگی لذت ببرند.
خلق جهان را دو عشرتست و دو شادی
اهل زمان را دو زینتست و دو زیور
هوش مصنوعی: جهان به دو چیز رنگ و بویی از خوشی و شادی میگیرد و انسانها نیز در زندگی خود به دو زیور و زینت نیاز دارند تا زیبایی و لذت را تجربه کنند.
شادی عامی ز بهر حیدرکرار
عشرت خاصی ز چهر خسرو صفدر
هوش مصنوعی: شادی عمومی به خاطر حیدر کرار و خوشی خاصی به خاطر چهره خسرو صفدر است.
آن شده قایم مقام ماه رسالت
این شده نایب مناب شاه فلک فر
هوش مصنوعی: این شخص که به او اشاره شده است، از ماه درخشان رسالت جایگاه والایی پیدا کرده و به عنوان نماینده و جانشین پادشاه آسمانها قرار گرفته است.
گفتمش اَستار این کنایت برگیر
گفتمش اسرار این حکایت بشمر
هوش مصنوعی: به او گفتم این راز را آشکار کن و پردهاش را کنار بزن. همچنین گفتم اسرار این داستان را برایم بگو و بشمار.
حال مسمی بگو ز تسمیه بگریز
حل معما بکن زتعمیه بگذر
هوش مصنوعی: حالت واقعی خود را بگویید و از نامگذاری فرار کنید. معما را حل کنید و از ظاهر و شکل ظاهری بگذرید.
گفت که فردا مگر نه عید غدیرست
عیدی بادش چو بوی عود معطر
هوش مصنوعی: گفت که فردا روز عید غدیر است و امیدوارم که بوی خوش آن مثل عود معطر باشد.
در به چنین روزی از جهاز هیونان
ساخت نشستنگهی رسول مطهر
هوش مصنوعی: در روزی که چنین حالتی پیش آمد، وسیلهای از سوی پیامبر پاک فرستاده شده است که به ما درس میآموزد.
.گرد وی انبوه از مهاجر و انصار
فوجی چون موج بحر بیحد و بیمر
هوش مصنوعی: در اطراف او، گروهی بسیار از مهاجران و یاران جمع شدهاند، مانند موجی که بیپایان و بیمرز به دریا میزند.
خرد و کلان خوب و زشت بنده و آزاد
پیر و جوان شیخ و شاب منعم و مطر
هوش مصنوعی: همه انسانها، چه بزرگ و کوچک، خوب و بد، آزاد و زندانی، پیر و جوان، عالم و جانشیندار، تحت تاثیر سرنوشت و قضا و قدر قرار دارند.
برشد و گفتا الست اولی منکم
گفتند آری ز ما به مایی بهتر
هوش مصنوعی: شکوفا شد و گفت: آیا من از شما سزاوارتر نیستم؟ آنها پاسخ دادند: بله، نزد ما بهتر است که به ما تعلق داری.
دست علی را سپس گرفت و برافراخت
قطب هدی را پدید شد خط محور
هوش مصنوعی: علی را گرفت و بلند کرد و در این کار، راهنمایی که به عنوان قطب حق شناخته میشود، آشکار شد و محور اصلی مشخص گردید.
گفتکه ای خلق بنگرید تناتن
گفت که ای قوم بشنوید سراسر
هوش مصنوعی: ای مردم، به خودتان نگاه کنید و به این نکته توجه کنید که به سخنان من گوش دهید.
هرکش مولا منم علیش مولاست
اوست پس از من به خلق سید و سرور
هوش مصنوعی: هر کسی که من را بیابد، مولای او هستم و علی نیز مولای اوست. پس از من، او سید و سرور مردم خواهد بود.
یارب خواری ده آنکه او را دشمن
یارب یاری کن آنکه او را یاور
هوش مصنوعی: خداوندا، به کسی که در سختی است کمک کن و به کسی که دشمن دارد، یاری نکن.
حرمت این روز را سه روز پیاپی
بگذرد از جرم خلق خالق اکبر
هوش مصنوعی: حرمت و ارزش این روز را باید به مدت سه روز حفظ کرد، حتی اگر انسانها خطاهایی مرتکب شوند، خالق بزرگ همچنان برتر است.
شادی دیگر ازین در است که فردا
شاه فریدهرن بر آفتاب زند بر
هوش مصنوعی: شادی تازهای از این منبع به وجود میآید که فردا شاه فریدهرن بر آفتاب خواهد درخشید.
تیغی کش پادشاه کرده عنایت
راست حمایل نمایدش چو دو پیکر
هوش مصنوعی: پادشاه با شمشیری که به دست دارد، حمایت و لطف خود را به نمایش میگذارد، همانطور که دو نیمه یک جسم به هم پیوستهاند.
تیغی کان را شه از میان بگشاده
او بهکمر استوار بندد ایدر
هوش مصنوعی: تیغی که شاه آن را از میان کشیده، او به کمرش به محکم بسته است.
تیغی لاغرتر از خیال مهندس
تیغی نافذتر از قضای مقدّر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که چیزی که به نظر میرسد بیاهمیت و کوچک است، میتواند اثرات عمیق و نافذی داشته باشد. همچنین نشان میدهد که گاهی اوقات نیرویی که در اختیار داریم، به مراتب قویتر از آنچه در ابتدا فکر میکنیم، عمل میکند. یعنی آنچه ما در نظر داریم ممکن است فراتر از تصور ما تأثیرگذار باشد.
تیغی درکام خصم زهر مجسم
تیغی در روز رزم مرگ مصوّر
هوش مصنوعی: تیغی که برنده و خطرناک است، خشم و زهر خود را در دل دشمن نشان میدهد. در روز نبرد، این تیغ نماد مرگ و نابودی است.
جوهر آن تیغ بر صحیفهٔ آن تیغ
مورچگانند در محیط شناور
هوش مصنوعی: تیغهٔ آن تیغ، مانند ملخها بر صفحهای از همون تیغ قرار دارد و در فضایی معلق است.
درکلف خسرو بگویمت به چه ماند
رود روران درکنار بحر مقعر
هوش مصنوعی: این بیت اشاره میکند که در کاخ خسرو، شکوه و عظمت آن به حدی است که میتوان آن را با جریان آب در کنار دریای عمیق مقایسه کرد. به عبارتی، زیبایی و بزرگی کاخ به قدری است که میتوان آن را با یک پدیده طبیعی شگفتانگیز مقایسه کرد.
درکمر شاه لاغرست و عجب نیست
ماه بکاهد ز قرب خسرو خاور
هوش مصنوعی: در کمر شاه لاغر است و این جای تعجب نیست که ماه از نزدیکی خسرو خاور کمتر و کمرنگتر به نظر میرسد.
حرمت شه را روا بود که ببوسد
صفحهٔ آن تیغ را خدیو دلاور
هوش مصنوعی: حرمت شهریار به قدری بالا بود که شایسته بود کسی که دلیر است، تیغ او را ببوسد.
ورنه ندیدم که کس نماید معجون
سودهٔ الماس را به قند مکرر:
هوش مصنوعی: اگر کسی میتوانست ترکیب الماس خالص را با قند بیافزاید، هرگز ندیدهام که چنین عملی انجام شده باشد.
یا نشنیدمکه هیچگه ملکالموت
غوطه زند اندر آب چشمهٔ کوثر
هوش مصنوعی: من هرگز نشنیدهام که ملک الموت در آبهای بهشت غوطهور شود.
تیغ که باید همی به زهرش آلود
شاهش آلوده دارد از چه به شکر
هوش مصنوعی: شمشیر که باید به زهر آغشته باشد، چرا از شکر پر شده است؟
نینی از آن تیغ پادشاه ببوسد
تاش مرصعکند به لؤلؤ و گوهر
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که نینی (که به معنای چیزی کوچک یا نازک است) باید از تیغ پادشاه بوسه بزند تا از زینتهایی مانند لؤلؤ و گوهر بهرهمند شود. این به نوعی بیانگر این است که برای رسیدن به زیبایی و جواهرات، باید با قدرت و سلطنت کنار آمد و از آن توشهای گرفت.
گفتمش ای شوخ ازین عبارت شیرین
شور برآوردی از روان سخنور
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای محبوب، با این کلمات زیبا و شیرین، چه شور و شوقی در روح سخنسنج من ایجاد کردهای.
لیک مرا عیش تلخ گشت از یراک
کند زبانم به مدح شاه مظفر
هوش مصنوعی: اما خوشی من به خاطر اینکه زبانم به تعریف و تمجید از شاه مظفر مشغول است، تلخ شده است.
گفت تو امشب به عیش کوشکه فردا
من بر شه این قصیده خوانم از بر
هوش مصنوعی: امشب را به خوشی و شادی بگذران، چون فردا من این شعر را در حضور پادشاه میخوانم.