گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - مطلع ثانی

کای ‌همچو ابر جود تو فایض به خشک و تر
چون مهر و ماه نام تو معروف بحر و بر
هم طپع بی‌قرین تو صراف بحر وکان
هم حزم پیش‌بین تو نقاد خیر و شر
از روی و رای تو دو بریدند مهر و ماه
وز لطف و عنف تو دو رسولند نفع و ضر
خیزد به عهد عدل تو از خار پرنیان
روید به دور مهر تو از سنگ جانور
روزی‌که زاد عدل تو معدوم شد ستم
روزی‌که خاست لطف تو منسوخ شد ضرر
دستت به بزم چون ملک‌العرش کام‌بخش
تیغت به رزم چون ملک‌الموت جان‌شکر
حکمت به هرچه صادر امضا شد قضا
منعت به هرکه وارد اجرا کند قدر
با هیبت تو خون چکد از شاخ ارغوان
با رحمت توگل دمد از نوک نیشتر
در راه خدمت تو دو پیکست روز و شب
بر خوان نعمت تو دو قرصست ماه و خور
هنگام خشم غالب بر هر که جز خدای
در روز رزم سابق بر هر که جز ظفر
در دولت تو شیر به آهو برد پناه
درکشور تو باز ز تیهوکند حذر
روید به عون لطف تو از خار پرنیان
خیزد به یمن مهر تو از پارگین‌گهر
در راه طاعت تو شب و روز ره‌نورد
بر خوان نعمت تو تر و خشک ماحضر
اجرام بی‌قبول تو احکامشان هبا
افلاک بی‌رضای تو ادوارشان هدر
گردون به پیش ‌کاخ تو خجلت‌ بر از زمین
دریا به نزد جود تو حسرت‌کشدز شمر
هر هشت جنت از گل مهر تو یک نسیم
هر هفت دوزخ از تف قهر تو یک شرر
گر آفتاب رای تو تابد به زنگبار
تا حشر زنگیان را رومی بود پسر
ور شکل حنجر تو نگارند در بهشت
مؤمن‌ کشد نفیرکه یا حبذا سقر
داغی‌که بر سرین ستوران نهند خلق
بنهاده بدسگال ترا چرخ بر جگر
قارون اگر شمارم خصم ترا سزاست
کش اشک‌گنج سیم بود چهره‌کان زر
حالی ز هیبت تو روا باشد ار رود
قارون ‌صفت به زیر زمین خصم بد سیر
معمار صنع بارهٔ قدر تو چون‌ کشید
نه چرخ همچو حلقه بماند از برون در
خیاط فیض جامهٔ بخت تو چون برید
از اطلس سپهر برین‌کردش آستر
روز وغا که از تک اسبان ره‌نورد
سیماب‌وار لرزه درافتد به بوم و بر
سندان به جای ژاله همی بارد از هوا
پیکان به جای لاله همی روید از مدر
در طاس چرخ ویله ز آوای‌ گاودم
در جسم خاک لرزه ز هرای شاد غر
از گرد ره چو زلف عروسان شود زره
از رنگ خون چو تاج خروسان شود تبر
اسبان چو صرع دار کف آرند بر دهان
چون بر هلال تیغ یلانشان فتد نظر
طوفان خون بر اوج فلک موج‌زن شود
هرگه چو نوح خشم تو گوید که لاتذر
از تیغ تو سران را همچون‌گوزن شاخ
وز تیر تو یلان را همچون عقاب پر
در دم هلال تیغت چون نور آفتاب
از خاوران بگیرد تا ملک باختر
نایب مناب روح شود ناوکت به دل
قایم‌مقام هوش شود صارمت به سر
تیرت فروزد آتش‌کین در دل عدو
آری به ضرب آهن آتش دهد حجر
شاها هزار شکر که از دار ملک ری
همت به آستان توام ‌گشت راهبر
ارجوکه از خواص تباشیر مهر تو
سودای حادثات نسازد دلم‌ کدر
گر با تو جز به‌ صدق ‌و صفا دم زنم چو صبح
هرگز مباد شام امید مرا سحر
تا سهم قوس دایره الاکه سهم قطر
هست از طریق نسبت‌ کوته ‌تر از وتر
گوشی که در مدح تواش گوشوار نیست
بادا همی چوگوش صدف تا به حشرکر
عدل مویدت ز ستم خلق را مناص
بخت مظفرت ز فنا ملک را مفرّ

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کای ‌همچو ابر جود تو فایض به خشک و تر
چون مهر و ماه نام تو معروف بحر و بر
هوش مصنوعی: ای تو که چون ابر رحمتت به همه‌ی موجودات، چه خشک و چه تر، فیض می‌رسانی؛ همچون خورشید و ماه که نامت بر آب و زمین شناخته شده است.
هم طپع بی‌قرین تو صراف بحر وکان
هم حزم پیش‌بین تو نقاد خیر و شر
هوش مصنوعی: در این بیت به صفات دو شخص اشاره شده است: یکی به عنوان صرافی که دریا را به خوبی می‌شناسد و دیگری به عنوان فردی با درک عمیق و دوراندیشی که به خوبی خیر و شر را تشخیص می‌دهد. همچنین توصیف می‌کند که این دو شخصیت در فعالیت‌های خود با دقت و هوشیاری عمل می‌کنند و هر کدام از آن‌ها مهارت‌های خاصی دارند که به آن‌ها کمک می‌کند تا در حوزه‌های خود موفق باشند.
از روی و رای تو دو بریدند مهر و ماه
وز لطف و عنف تو دو رسولند نفع و ضر
هوش مصنوعی: از زیبایی و عقل تو، خورشید و ماه جدا شدند و از نیکی و خشم تو، دو پیام‌رسان به نام نفع و ضرر وجود دارند.
خیزد به عهد عدل تو از خار پرنیان
روید به دور مهر تو از سنگ جانور
هوش مصنوعی: در زمان حکومت عادل تو، از خارها نرمی و لطافت به وجود می‌آید و بر اثر محبت تو، حتی از سنگ‌ها هم زندگی و جان می‌جوشد.
روزی‌که زاد عدل تو معدوم شد ستم
روزی‌که خاست لطف تو منسوخ شد ضرر
هوش مصنوعی: در روزی که عدالت تو از بین برود، ستم نیز به وجود نخواهد آمد و در روزی که لطف و رحمت تو تمام شود، زیان و ضرر نیز ناپدید خواهد شد.
دستت به بزم چون ملک‌العرش کام‌بخش
تیغت به رزم چون ملک‌الموت جان‌شکر
هوش مصنوعی: دست تو در میهمانی مانند فرمانروای عرش است که نعمت و خوشی به دیگران می‌دهد و شمشیرت در جنگ مانند ملک الموت است که جان‌ها را می‌گیرد.
حکمت به هرچه صادر امضا شد قضا
منعت به هرکه وارد اجرا کند قدر
هوش مصنوعی: حکمت در هر چیزی که تصویب شده، بر قضا و تقدیر تاثیر می‌گذارد و تنها کسانی که سرنوشتشان به آن پیوند خورده قادر به اجرای آن هستند.
با هیبت تو خون چکد از شاخ ارغوان
با رحمت توگل دمد از نوک نیشتر
هوش مصنوعی: با زیبایی تو، خون از شاخ ارغوان جاری می‌شود و به برکت تو، گل‌ها از نوک نیشتر شکوفه می‌زنند.
در راه خدمت تو دو پیکست روز و شب
بر خوان نعمت تو دو قرصست ماه و خور
هوش مصنوعی: در مسیر خدمت به تو، روز و شب مانند دو پیام‌آور هستند و بر سفره‌ی نعمت‌های تو، خورشید و ماه به‌سان دو قرص نان قرار دارند.
هنگام خشم غالب بر هر که جز خدای
در روز رزم سابق بر هر که جز ظفر
هوش مصنوعی: در زمان خشم، کسی بر کسی دیگر تسلط می‌یابد جز خدا، و در روز جنگ، پیروزی بر هر کس دیگری برتری دارد.
در دولت تو شیر به آهو برد پناه
درکشور تو باز ز تیهوکند حذر
هوش مصنوعی: در زمان حکومت تو، شیر مانند یک محافظ برای آهو بود و در سرزمین تو، باز از پرنده تیهو دوری می‌کرد.
روید به عون لطف تو از خار پرنیان
خیزد به یمن مهر تو از پارگین‌گهر
هوش مصنوعی: به یاری لطف تو، خارهای پرنیان و زیبا رشد می‌کنند و به برکت مهرت، گوهرهای گرانبها از دل خاک بیرون می‌آیند.
در راه طاعت تو شب و روز ره‌نورد
بر خوان نعمت تو تر و خشک ماحضر
هوش مصنوعی: در مسیر اطاعت و بندگی تو، شب و روز به سفر و تلاش مشغولم و همیشه در برابر نعمت‌های تو قرار دارم، با تمام وجود، چه در حال خوشی و چه در سختی.
اجرام بی‌قبول تو احکامشان هبا
افلاک بی‌رضای تو ادوارشان هدر
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اجرام آسمانی بدون تایید و تأیید تو، نظم و ترتیبی ندارند و دنیای بالا و آسمان‌ها بدون رضایت و خواست تو بی‌فایده و ناکارآمد هستند. به نوعی، اشاره دارد به این که همه چیز به خواسته و اراده تو بستگی دارد.
گردون به پیش ‌کاخ تو خجلت‌ بر از زمین
دریا به نزد جود تو حسرت‌کشدز شمر
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر کاخ تو شرمنده است و زمین دریا به خاطر generosity تو حسرت می‌کشد.
هر هشت جنت از گل مهر تو یک نسیم
هر هفت دوزخ از تف قهر تو یک شرر
هوش مصنوعی: هر هشت بهشت از گل محبت تو به مانند یک نسیم خوشایند است و هر هفت جهنم از آتش خشم تو به اندازه یک جرقه سوزان می‌باشد.
گر آفتاب رای تو تابد به زنگبار
تا حشر زنگیان را رومی بود پسر
هوش مصنوعی: اگر نور عقیده و تفکر تو بر زنگبار بتابد، تا زمان برپایی قیامت، فرزندان زنگی هم از لحاظ فرهنگی و فکری به رومی‌ها تبدیل خواهند شد.
ور شکل حنجر تو نگارند در بهشت
مؤمن‌ کشد نفیرکه یا حبذا سقر
هوش مصنوعی: اگر صدای تو زیبایی‌های بهشت را ترسیم کند، مؤمن با صدای دل‌نواز خود فریاد می‌زند که ای کاش سقر، جایی که در آن عذاب می‌شود، وجود نداشت.
داغی‌که بر سرین ستوران نهند خلق
بنهاده بدسگال ترا چرخ بر جگر
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که مردم برای ستاره‌ها و نشانه‌های خوب و بد در زندگی، بارهای سنگینی ایجاد می‌کنند. در حقیقت، گاهی اوقات احساسات و مشکلاتی که در زندگی داریم، از تأثیرات منفی محیط و دنیای اطراف ناشی می‌شود. زندگی می‌تواند چالش‌ها و ناراحتی‌هایی را به ما تحمیل کند که مانند بار سنگینی بر دوش‌مان است.
قارون اگر شمارم خصم ترا سزاست
کش اشک‌گنج سیم بود چهره‌کان زر
هوش مصنوعی: اگر بخواهم قارون را به عنوان رقیب تو بشمارم، در واقع او باعث خشم توست؛ زیرا چهره‌اش شبیه طلا و اشک‌هایش چون گنج از نقره است.
حالی ز هیبت تو روا باشد ار رود
قارون ‌صفت به زیر زمین خصم بد سیر
هوش مصنوعی: اگر کسی با جلال و شکوه تو روبه‌رو شود، حتی اگر به ثروت و قدرت قارون نیز مشهور باشد، می‌تواند در برابر تو احساس حقارت کند.
معمار صنع بارهٔ قدر تو چون‌ کشید
نه چرخ همچو حلقه بماند از برون در
هوش مصنوعی: معمار هستی چگونه زیبایی و شأن تو را به تصویر کشیده است، که حالا زمان، به‌سان حلقه‌ای دور تو قرار گرفته و از بیرون قابل مشاهده است.
خیاط فیض جامهٔ بخت تو چون برید
از اطلس سپهر برین‌کردش آستر
هوش مصنوعی: خیاط، پارچه‌ای از خوشبختی تو را چون برش زد، از الیاف آسمان برایش زیره‌ای تهیه کرد.
روز وغا که از تک اسبان ره‌نورد
سیماب‌وار لرزه درافتد به بوم و بر
هوش مصنوعی: در روز نبرد، زمانی که اسب‌های چابک و تندرو به حرکت درمی‌آیند، زمین و شهر به لرزه درمی‌آید.
سندان به جای ژاله همی بارد از هوا
پیکان به جای لاله همی روید از مدر
هوش مصنوعی: به جای بارش باران، چیزی سخت و سنگین به زمین می‌رسد و به جای گل‌های زیبا، چیزهای تند و آسیب‌رسان سر برمی‌آورند.
در طاس چرخ ویله ز آوای‌ گاودم
در جسم خاک لرزه ز هرای شاد غر
هوش مصنوعی: صدای شاد و بلند گاو در ظرف چرخش زمان باعث می‌شود تا بدن خاکی من هم به لرزه و جنبش درآید.
از گرد ره چو زلف عروسان شود زره
از رنگ خون چو تاج خروسان شود تبر
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر، گرد و غبار به آرامی مانند زلف عروس می‌نشیند، زره‌ها به رنگ خون درمی‌آیند و مانند تاجی بر سر خروس‌ها جلوه‌گر می‌شوند.
اسبان چو صرع دار کف آرند بر دهان
چون بر هلال تیغ یلانشان فتد نظر
هوش مصنوعی: اسب‌ها وقتی به حالت تهاجم در می‌آیند، دندان‌هایشان را بر دهان خود فشار می‌دهند و همانند جنگجویانی که تیغ‌هایشان درخشان است، توجه دیگران را به خود جلب می‌کنند.
طوفان خون بر اوج فلک موج‌زن شود
هرگه چو نوح خشم تو گوید که لاتذر
هوش مصنوعی: هر بار که خشم تو برمی‌خیزد، طوفان خون در آسمان‌ها به راه می‌افتد، مانند نوح که در زمان طوفان بزرگ فریاد می‌زند که هیچ کس را باقی نخواهی گذاشت.
از تیغ تو سران را همچون‌گوزن شاخ
وز تیر تو یلان را همچون عقاب پر
هوش مصنوعی: تیغ تو سران را مانند گوزن با شاخ نابود می‌کند و تیر تو یلان را همچون عقاب به سمت زمین می‌فرستد.
در دم هلال تیغت چون نور آفتاب
از خاوران بگیرد تا ملک باختر
هوش مصنوعی: در زمانی که هلال و تیغ تو به ابراز قدرت می‌پردازد، مانند نوری که از آفتاب در شرق می‌تابد، تا سرزمین‌های غربی را روشن کند.
نایب مناب روح شود ناوکت به دل
قایم‌مقام هوش شود صارمت به سر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی از ارتباط روح و هوش اشاره دارد. به نظر می‌رسد که وجودی خاص و معنوی در دل و ذهن انسان به وجود می‌آید. این وجود معنوی باعث افزایش درک و آگاهی می‌شود و در نهایت بر سر و فکر شخص تأثیر می‌گذارد. به‌طور کلی، این بیت به عمیق‌تر شدن روابط روحی و عقلانی اشاره دارد.
تیرت فروزد آتش‌کین در دل عدو
آری به ضرب آهن آتش دهد حجر
هوش مصنوعی: تیر تو در دل دشمن آتش سوزان ایجاد می‌کند و با قدرت سنگ آهن، آتش را به جان او می‌افکند.
شاها هزار شکر که از دار ملک ری
همت به آستان توام ‌گشت راهبر
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هزاران بار شکرگزارم که از سرزمین ری، به سوی آستان تو هدایت شدم.
ارجوکه از خواص تباشیر مهر تو
سودای حادثات نسازد دلم‌ کدر
هوش مصنوعی: امیدوارم که ویژگی‌های شیرینی محبت تو باعث نشود که دلم تحت تأثیر وقایع ناگوار قرار گیرد و کدر و غمگین شود.
گر با تو جز به‌ صدق ‌و صفا دم زنم چو صبح
هرگز مباد شام امید مرا سحر
هوش مصنوعی: اگر با تو جز به صداقت و پاکی صحبت کنم، امیدوارم هیچ‌گاه به غروب نرسم و شب امیدی برای من نباشد.
تا سهم قوس دایره الاکه سهم قطر
هست از طریق نسبت‌ کوته ‌تر از وتر
هوش مصنوعی: سهم قوس دایره به اندازه سهم قطر است و این نسبت به اندازه وتر کوتاه‌تر می‌باشد.
گوشی که در مدح تواش گوشوار نیست
بادا همی چوگوش صدف تا به حشرکر
هوش مصنوعی: گوشی که فقط برای ستایش تو طراحی شده است، بهتر است مانند صدف باشد که تا روز قیامت نیز باقی بماند.
عدل مویدت ز ستم خلق را مناص
بخت مظفرت ز فنا ملک را مفرّ
هوش مصنوعی: عدالت تو به حمایت از ستم‌دیده‌ها کمک می‌کند و بخت پیروزی‌ات تو را از زوال نجات می‌دهد.