شمارهٔ ۹۵
تا غایبی تو مجلس ما را حضور نیست
دور از تو بی حضوری عشاق دور نیست
رفتی و رفت تاب و توان از تن ضعیف
ما طاقت فراق نداریم زور نیست
شبهای غم چو شمع دم صبح بی رخت
در دیده گرچه اشک روان هست نور نیست
بی تو قرار یافتن و زیستن دمی
بس مشکل است کار من ناصبور نیست
بخرام کز قد تو خدنگ بلا رسد
بر هر دلی کز آمدنت پر سرور نیست
گرد رهت برابر کحل است در نظر
می بیند این معاینه هر کس که کور نیست
شد ساکن در تو فضولی وزین سبب
او را هوای جنت و پروای حور نیست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا غایبی تو مجلس ما را حضور نیست
دور از تو بی حضوری عشاق دور نیست
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در مجلس ما نباشی، کسی در آنجا حاضر نیست. در دوری از تو، فاصلهی عشقورزی عاشقان هم کم نیست.
رفتی و رفت تاب و توان از تن ضعیف
ما طاقت فراق نداریم زور نیست
هوش مصنوعی: تو رفتی و ما در فقدانت به حالت زار و ناتوانیم. طاقت دوری تو را نداریم و قدرتی برای تحمل این درد نداریم.
شبهای غم چو شمع دم صبح بی رخت
در دیده گرچه اشک روان هست نور نیست
هوش مصنوعی: شبهای غمگین مانند شمعی در آستانه صبح، در حالی که اشکها از چشمانم میریزد، اما هیچ نوری وجود ندارد.
بی تو قرار یافتن و زیستن دمی
بس مشکل است کار من ناصبور نیست
هوش مصنوعی: بدون تو آرام گرفتن و زندگی کردن حتی برای لحظهای بسیار سخت است، چون من آدمی صبور نیستم.
بخرام کز قد تو خدنگ بلا رسد
بر هر دلی کز آمدنت پر سرور نیست
هوش مصنوعی: هر جا که تو با قامت زیبا قدم میزنی، نیکی و خوشحالی بر دلها سایه میاندازد و هر دلی که از آمدنت شاد نیست، بیگمان دلی است پر از غم و مصیبت.
گرد رهت برابر کحل است در نظر
می بیند این معاینه هر کس که کور نیست
هوش مصنوعی: مسیر تو مانند چشمی است که در جلوی خود، همه چیز را به وضوح میبیند. هر کس که بیناست، میتواند این نظاره را درک کند.
شد ساکن در تو فضولی وزین سبب
او را هوای جنت و پروای حور نیست
هوش مصنوعی: در وجود تو آرامش و سکونتی ایجاد شده است و به همین دلیل دیگر بهشت و زیباییهای آن برای او جذابیتی ندارد.