گنجور

شمارهٔ ۹۳

کم التفاتی خوبان بعاشقان ستم است
زهی ستم که ترا با من التفات کم است
کی از بنفشه گشاید کجا بنافه کشد
دلی که بسته آن گیسوان خم بخم است
قدم خمیده چنان شد که کس نمی داند
مرا براه تو پوینده فرق یا قدم است
ز دام شوق دل ما نمی رهد مادام
که سنبل تو گذرگاه باد صبحدم است
طبیب را الم من نماند تا ره برد
بلذتی که مرا در ره تو از الم است
چنین که زندگیم با غمست در عشقت
مرا ازان که اجل قصد جان کند چه غم است
ز رنج عشق فضولی فراغتی مطلب
خموش باش که ذوق حیات مغتنم است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کم التفاتی خوبان بعاشقان ستم است
زهی ستم که ترا با من التفات کم است
هوش مصنوعی: غفلت و بی‌توجهی نیکان نسبت به عاشقان، ظالمتی بزرگ است و این خود ظلمی است که تو به خاطر کم‌توجهی‌ات به من، نسبت به من می‌ورزی.
کی از بنفشه گشاید کجا بنافه کشد
دلی که بسته آن گیسوان خم بخم است
هوش مصنوعی: کی به کجا بایستد که محبوبی با دل بسته به موهای گیسو داری، بوی خوشی را از بنفشه استشمام کند؟
قدم خمیده چنان شد که کس نمی داند
مرا براه تو پوینده فرق یا قدم است
هوش مصنوعی: قدمت به قدری خمیده شده که کسی نمی‌داند آیا من به خاطر تو در این راه قدم می‌زنم یا اینکه خودم به این حالت درآمده‌ام.
ز دام شوق دل ما نمی رهد مادام
که سنبل تو گذرگاه باد صبحدم است
هوش مصنوعی: دل ما از شوق تو رهایی ندارد تا زمانی که گل سنبل تو در صبحگاهان می‌رقصد.
طبیب را الم من نماند تا ره برد
بلذتی که مرا در ره تو از الم است
هوش مصنوعی: به پزشک گفتم که دیگر دردی برای درمان ندارم، زیرا لذتی که از عشق تو دارم، به مراتب بیشتر از هر دردی است که احساس می‌کنم.
چنین که زندگیم با غمست در عشقت
مرا ازان که اجل قصد جان کند چه غم است
هوش مصنوعی: زندگی‌ام پر از غم است، اما عشق تو باعث می‌شود که از مرگ نترسم و باکی نداشته باشم.
ز رنج عشق فضولی فراغتی مطلب
خموش باش که ذوق حیات مغتنم است
هوش مصنوعی: از درد و رنج عشق فضولی، هیچ امیدی برای راحتی نداشته باش. سکوت کن، چون لذت زندگی ارزشمند است.