گنجور

شمارهٔ ۹۲

در دل لاله غمت آتش سودا انداخت
شمع را آتش سودای تو از پا انداخت
یافت از نکهت زلف تو خبر آهوی چین
نافه مشک خود از شرم بصحرا انداخت
تا ز دیدار تو مانع نشود چشم پرآب
خواب را در نظرم کشت بدریا انداخت
رشک رخسار تو زد بتکده ها را بر هم
آه من غلغله در گوش مسیحا انداخت
برگشادی بسخن صد گرهم چون سبحه
عقد دندان تو بر رشته تقوا انداخت
خواست آزار خود از ناوک آهم گردون
که غم عشق توام بر دل شیدا انداخت
سرورا از نظر انداخت فضولی چون ما
یک نظر هر که بر آن قامت رعنا انداخت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل لاله غمت آتش سودا انداخت
شمع را آتش سودای تو از پا انداخت
هوش مصنوعی: عشق و غم تو همچون آتش در دل لاله شعله‌ور است. شمع، که نماد روشنی و عشق است، با این آتش از پا درآمد و ناتوان شد.
یافت از نکهت زلف تو خبر آهوی چین
نافه مشک خود از شرم بصحرا انداخت
هوش مصنوعی: نسیم خوش زلف تو بویی را به همراه آورده که آهو در حالتی شرمندگی، نافه‌ای از مشک خود را در بیابان انداخته است.
تا ز دیدار تو مانع نشود چشم پرآب
خواب را در نظرم کشت بدریا انداخت
هوش مصنوعی: تا زمانی که ملاقات تو مانع نشود، چشمان پرآب خوابم را در نظرم غرق در دریا کرد.
رشک رخسار تو زد بتکده ها را بر هم
آه من غلغله در گوش مسیحا انداخت
هوش مصنوعی: زیبایی چهره‌ات حسد را در دل معبدها افکنده و ناله‌ام به قدری بلند بوده که در گوش مسیحا طنین‌انداز شده است.
برگشادی بسخن صد گرهم چون سبحه
عقد دندان تو بر رشته تقوا انداخت
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به زیبایی و تنوع کلمات اشاره می‌کند، و می‌گوید که پیام‌ها و سخنانش به اندازه‌ای ارزشمند و زیبا هستند که مانند دانه‌های تسبیح، به دور هم گرد آمده‌اند و در نهایت باعث تقویت و استحکام تقوا می‌شوند. به عبارت دیگر، سخنانش نه تنها گرانبها هستند، بلکه به یک نظم و ربط معنوی نیز دست پیدا کرده‌اند.
خواست آزار خود از ناوک آهم گردون
که غم عشق توام بر دل شیدا انداخت
هوش مصنوعی: خواسته‌ام که با تیر آه‌ام به آسمان آسیب بزنم، چون غم عشق تو در دل شیدا و عاشق من نشسته است.
سرورا از نظر انداخت فضولی چون ما
یک نظر هر که بر آن قامت رعنا انداخت
هوش مصنوعی: سرور با نگاهی غفلت‌آمیز به ما نگریست؛ زیرا هر کسی که نگاهی به آن قامت زیبا بیندازد، دچار فضولی و کنجکاوی می‌شود.