شمارهٔ ۹۱
بر جان ما جفای نکویان ز حد گذشت
اوقات ما میانه این قوم بد گذشت
سوز و گداز شمع ز رشک جمال تست
رست از همه عذاب کسی کز حسد گذشت
نشمرد از سکان خودم هیچ دلبری
بر من ز دلبران ستم بی عدد گذشت
در خون نشست مردم چشمم ز آرزو
هر گه که در خیال من آن خال و خد گذشت
گشتم مقید غم عشق تو از ازل
هرگز نمی توانم ازین تا ابد گذشت
عمرم گذشت لیک ندارم تأسفی
شادم باین که در غم آن سرو قد گذشت
ذوق وصال او ز فضولی دریغ نیست
اما بشرط آنکه تواند ز خود گذشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر جان ما جفای نکویان ز حد گذشت
اوقات ما میانه این قوم بد گذشت
هوش مصنوعی: درد و رنجی که از زیباییها و نیکیهای دیگران به ما رسیده، بسیار زیاد شده است و زمان ما در میان این افراد بد گذشته است.
سوز و گداز شمع ز رشک جمال تست
رست از همه عذاب کسی کز حسد گذشت
هوش مصنوعی: شعله و نور شمع به خاطر زیبایی تو میسوزد و دردی ندارد. کسی که از حسد گذشته باشد، از تمام رنجها رهایی یافته است.
نشمرد از سکان خودم هیچ دلبری
بر من ز دلبران ستم بی عدد گذشت
هوش مصنوعی: هرگز کسی را از دلبرانی که به من ستم کردند، شمارش نکردم.
در خون نشست مردم چشمم ز آرزو
هر گه که در خیال من آن خال و خد گذشت
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد آن معشوق میافتم و تصویر او در ذهنم میآید، چشمانم از شدت آرزو و longing پر از اشک میشود.
گشتم مقید غم عشق تو از ازل
هرگز نمی توانم ازین تا ابد گذشت
هوش مصنوعی: من از همان ابتدا به غم عشق تو گرفتار شدم و هرگز نمیتوانم تا ابد از آن رهایی یابم.
عمرم گذشت لیک ندارم تأسفی
شادم باین که در غم آن سرو قد گذشت
هوش مصنوعی: زندگی من سپری شد، اما احساس ناراحتی نمیکنم. خوشحالم که در جریان غم و اندوه آن فرد زیبا سپری شده است.
ذوق وصال او ز فضولی دریغ نیست
اما بشرط آنکه تواند ز خود گذشت
هوش مصنوعی: شادی و لذت از دیدار او بر افراط و زیادهخواهی هیچ اشکالی ندارد، اما تنها به این شرط که انسان بتواند از خود و خواستههایش بگذرد.