شمارهٔ ۹
چه گونه فاش نگردد غم نهانی ما
بشرح حال زبانیست بی زبانی ما
برون مباد زمانی ز جان ما غم یار
که در بلا غم یارست یار جانی ما
در سرشک بپای تو ریختیم و خوشیم
که صرف راه تو شد نقد زندگانی ما
شکست بار غمت قد ما چه سنگ دلی
که هیچ رحم نکردی به ناتوانی ما
زمانه دشمن ما گشت در غمت گویا
که رشک برد بر ایام شادمانی ما
شدیم سالک راه وفات لیک چه سود
که عمر تاب ندارد به همعنانی ما
رسیده ایم فضولی ز فیض عشق کام
بس است درد و غم اسباب کامرانی ما
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه گونه فاش نگردد غم نهانی ما
بشرح حال زبانیست بی زبانی ما
هوش مصنوعی: چگونه میتوان غم پنهان ما را بیان کرد در حالی که حال و روز ما به گونهای است که نمیتوانیم به درستی صحبت کنیم؟
برون مباد زمانی ز جان ما غم یار
که در بلا غم یارست یار جانی ما
هوش مصنوعی: غم و اندوه یار از وجود ما خارج نشود، چرا که در مشکلات و سختیها، تنها غم یار است که روح ما را زنده نگه میدارد.
در سرشک بپای تو ریختیم و خوشیم
که صرف راه تو شد نقد زندگانی ما
هوش مصنوعی: ما خوشحالیم که تمام عمرمان را صرف راه تو کردهایم، حتی اگر اشکهامان برای تو ریخته شود.
شکست بار غمت قد ما چه سنگ دلی
که هیچ رحم نکردی به ناتوانی ما
هوش مصنوعی: بار غم تو بر دوش ما سنگین است و این دل سنگی تو هیچ توجهی به ناتوانی ما ندارد و به وضعیت ما رحم نکرده است.
زمانه دشمن ما گشت در غمت گویا
که رشک برد بر ایام شادمانی ما
هوش مصنوعی: زمانه به خاطر غم و اندوهی که برای ما به وجود آورده، به نظر میرسد که به شادیهای ما حسادت میکند.
شدیم سالک راه وفات لیک چه سود
که عمر تاب ندارد به همعنانی ما
هوش مصنوعی: ما در مسیر وفات قرار گرفتهایم، اما چه فایده که عمر ما آنقدر طولانی نیست که به معناهای عمیق برسیم.
رسیده ایم فضولی ز فیض عشق کام
بس است درد و غم اسباب کامرانی ما
هوش مصنوعی: ما به مرحلهای رسیدهایم که از عشق بهرهمند شدهایم، و دیگر از درد و غم خبری نیست؛ اینجا تنها خوشی و خیر وجود دارد.