گنجور

شمارهٔ ۶

مکش بر دیده ای خورشید خاک آن کف پا را
مکن با خاک یکسان توتیای دیده ما را
بهر تاری ز جعد سنبلش دل بسته شیدایی
صبا بر هم مزن جمعیت دلهای شیدا را
دلم را کرد از زهر غم افلاک دوران پر
بیک جام شکسته کرد خالی هفت مینا را
ملک را نیست چون خورشید رخسار تو زیبایی
عیانست این نمی پوشد کسی رخسار زیبا را
تو سایه بر زمین انداختی یا دید خورشیدت
ترا در بر گرفت و بر زمین انداخت عیسا را
تمنای بقای عمر در دل داشتم اما
برون کرد آرزوی تیغت از دل این تمنا را
فضولی زین سبب خونابه را در دیده جا کردم
که می‌آرد به خاطر هر دم آن گلبرگ رعنا را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکش بر دیده ای خورشید خاک آن کف پا را
مکن با خاک یکسان توتیای دیده ما را
هوش مصنوعی: به خودی خود، خورشید را بر دیده‌ات نیفکن و نگذار تا یاد و نشانه‌ای از آن بر خاک پاهای تو بماند. این نشانه، ما را به یاد توتیای دیده می‌اندازد که تنها در خاطره‌ها باقی می‌ماند.
بهر تاری ز جعد سنبلش دل بسته شیدایی
صبا بر هم مزن جمعیت دلهای شیدا را
هوش مصنوعی: به خاطر تارهای موی زیبای او، دلم دچار عشق و شیدایی شده است. ای نسیم صبح، دل‌های عاشق را به هم نزن و جمعیت آن‌ها را بهم نریز.
دلم را کرد از زهر غم افلاک دوران پر
بیک جام شکسته کرد خالی هفت مینا را
هوش مصنوعی: دل من به خاطر اندوه و غم‌های زمانه، مانند جامی شکسته و خالی از بار است. احساس می‌کنم که از درد و رنج زندگی خالی شده‌ام.
ملک را نیست چون خورشید رخسار تو زیبایی
عیانست این نمی پوشد کسی رخسار زیبا را
هوش مصنوعی: هیچ فرمانروایی مانند تو که چهره‌ات مانند خورشید زیباست، وجود ندارد. زیبایی چهره‌ات به‌راحتی نمایان است و هیچ‌کس نمی‌تواند زیبایی چهره‌ی تو را پنهان کند.
تو سایه بر زمین انداختی یا دید خورشیدت
ترا در بر گرفت و بر زمین انداخت عیسا را
هوش مصنوعی: تو به قدری نورانی هستی که یا سایه‌ات بر زمین افتاده است یا مانند خورشید، وجودت بر زمین سایه افکنده و مانند عیسی را به زمین رسانده‌ای.
تمنای بقای عمر در دل داشتم اما
برون کرد آرزوی تیغت از دل این تمنا را
هوش مصنوعی: در دل می‌خواستم که عمرم ادامه داشته باشد، اما تیغ عشق تو همه آرزوهایم را از بین برد.
فضولی زین سبب خونابه را در دیده جا کردم
که می‌آرد به خاطر هر دم آن گلبرگ رعنا را
هوش مصنوعی: به خاطر دلتنگی و احساس عشق، اشک را در چشمانم جای داده‌ام، زیرا هر لحظه یاد آن گلبرگ معطر و زیبا به خاطرم می‌آید.