شمارهٔ ۵۹
کی توانم رست در کویت ز غوغای رقیب
می کند فریاد سگ هر گه که می بیند رقیب
وصل تو می خواهم ولی مشکل که بندد صورتی
نیست اهل درد را از خوان وصل او نصیب
آتشی از شوق گل در دل ندارد غالبا
چون نمی سوزد قفس را نالهای عندلیب
می نهد بر دست من دست از پی تشخیص لیک
کی علاج درد من می آید از دست طبیب
ای که دم از دولت قرب سلاطین می زنی
نیست ممکن این که آزاری نبینی عنقریب
گه دل از جان می کند او را نهان گه جان ز دل
نیست آن گل چهره در هر جا که باشد بی رقیب
نیست مقصود دل بیچاره غیر از وصل یار
فاستجب ما قد دعا عبد ضعیف یا مجیب
چند می پرسی فضولی بر که واله گشته
والهم کی می رسد بر خاطرم نام حبیب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی توانم رست در کویت ز غوغای رقیب
می کند فریاد سگ هر گه که می بیند رقیب
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از هیاهوی رقیب در کوی تو نجات یابم، وقتی هر بار که او را میبیند، مانند سگی به شدت پارس میکند؟
وصل تو می خواهم ولی مشکل که بندد صورتی
نیست اهل درد را از خوان وصل او نصیب
هوش مصنوعی: من به ملاقات تو نیاز دارم، ولی مشکل اینجاست که هیچ نشانهای برای جذب اهل درد وجود ندارد. آنها از ارتباط با تو محروم هستند.
آتشی از شوق گل در دل ندارد غالبا
چون نمی سوزد قفس را نالهای عندلیب
هوش مصنوعی: بسیاری از پرندگان، به ویژه بلبل، زمانی که شوق گل را در دل دارند، احساس آتش و شور و شوق میکنند. اما چون دلشان به شوق گل میسوزد، قفس را نمیسوزانند و تنها نالهای سر میدهند. این ناله نشانی از درد و انتظار آنهاست.
می نهد بر دست من دست از پی تشخیص لیک
کی علاج درد من می آید از دست طبیب
هوش مصنوعی: او دست خود را به نشانهی کمک به من میگذارد تا درد و مشکل من را بشناسد، اما آیا درمان درد من واقعاً از دستان پزشک خواهد آمد؟
ای که دم از دولت قرب سلاطین می زنی
نیست ممکن این که آزاری نبینی عنقریب
هوش مصنوعی: ای کسی که از خوشبختی و نوازشهای پادشاهان سخن میگویی، بدان که در آینده نزدیک نمیتوانی بدون دردسر و آزار زندگی کنی.
گه دل از جان می کند او را نهان گه جان ز دل
نیست آن گل چهره در هر جا که باشد بی رقیب
هوش مصنوعی: گاهی دل به جوهر وجودش از او جدا میشود و گاهی هم جان او از دل دور میافتد. اما آن گل زیبا که چهرهاش دلربا است، در هر کجا که باشد، بیرقیب است.
نیست مقصود دل بیچاره غیر از وصل یار
فاستجب ما قد دعا عبد ضعیف یا مجیب
هوش مصنوعی: دل ناتوان من تنها آرزوی وصال محبوب را دارد، پس ای شنونده، دعای این بنده ضعیف را به اجابت برسان.
چند می پرسی فضولی بر که واله گشته
والهم کی می رسد بر خاطرم نام حبیب
هوش مصنوعی: چند بار میپرسی که چرا بیتاب و شیدا شدهام؟ کی میرسد به ذهنم یاد دوست؟