گنجور

شمارهٔ ۵۸

ای همه دم بزم تو جای رقیب
بهر تو ناچار لقای رقیب
امر محالست مرا از تو کام
کام تو چون هست رضای رقیب
جور و جفای تو برای منست
مهر و وفای تو برای رقیب
بر سر کوی تو گذر می کند
چون ننهم روی بپای رقیب
دیدن هر واقعه سهل است لیک
سخت بلاییست بلای رقیب
زندگی اهل دل از وصل تست
وصل تو موقوف فنای رقیب
صبر و قرار تو فضولی کم است
کمتر از آن مهر و وفای رقیب

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای همه دم بزم تو جای رقیب
بهر تو ناچار لقای رقیب
هوش مصنوعی: هر لحظه که در حضور تو هستم، جای رقیب را برای تو خالی می‌گذارم و ناگزیر به دیدار رقیب می‌روم.
امر محالست مرا از تو کام
کام تو چون هست رضای رقیب
هوش مصنوعی: خواستن چیزی که ناممکن است، برای من امکان‌پذیر نیست؛ چرا که تنها رضایت رقیب تو، برای من کافی است.
جور و جفای تو برای منست
مهر و وفای تو برای رقیب
هوش مصنوعی: ظلم و ستم تو به من است و عشق و وفای تو به رقیب.
بر سر کوی تو گذر می کند
چون ننهم روی بپای رقیب
هوش مصنوعی: در خیابان تو عبور می‌کنم اما چون روی به رقیب نگذارم، نمی‌خواهم که ببینمت.
دیدن هر واقعه سهل است لیک
سخت بلاییست بلای رقیب
هوش مصنوعی: دیدن هر اتفاقی آسان است، اما مقابله با مشکلاتی که رقیب ایجاد می‌کند، بسیار دشوار است.
زندگی اهل دل از وصل تست
وصل تو موقوف فنای رقیب
هوش مصنوعی: زندگی کسانی که دلشان به عشق و محبت آشناست، به وصال و پیوند با تو بستگی دارد. ارتباط و نزدیکی تو به عشق آنها به نابودی رقبا وابسته است.
صبر و قرار تو فضولی کم است
کمتر از آن مهر و وفای رقیب
هوش مصنوعی: صبر و آرامش تو کم است و این کمتر از محبت و وفاداری رقیب است.