گنجور

شمارهٔ ۴۵

بر باد مده سلسله مشک فشان را
مگشای ز پیوند تنم رشته جان را
راز تو نهانست مرا در دل و ترسم
چشم ترم اظهار کند راز نهان را
رخساره بهر کسی منما فتنه مینگیز
از هم مگشا رابطه نظم جهان را
آه از دل شیدا که سراسیمه اویم
در عاشقی ما چه گناهست بتان را
ای کاش دلم خون شود از عشق بر آیم
تا چند کشم محنت هر غنچه دهان را
ای بخت بخاک در آن گلرخم افکن
مگذار که در خاک کشم حسرت آن را
بر یاد خطش اشک روان ساز فضولی
زان سبزه تر قطع مکن آب روان را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر باد مده سلسله مشک فشان را
مگشای ز پیوند تنم رشته جان را
هوش مصنوعی: سلسله‌ای که عطر مشک را در خود دارد، به باد نده؛ زیرا اگر آن را باز کنی، ارتباط جانم را با بدنم قطع می‌کند.
راز تو نهانست مرا در دل و ترسم
چشم ترم اظهار کند راز نهان را
هوش مصنوعی: راز تو در قلب من پنهان است و من نگرانم که اشک‌هایم این راز را فاش کنند.
رخساره بهر کسی منما فتنه مینگیز
از هم مگشا رابطه نظم جهان را
هوش مصنوعی: بر چهره‌ات جذابیت و زیبایی را برای کسی نمایان نکن و به خاطر آن، سبب ایجاد فتنه و آشفتگی مشو. رابطۀ نظم و هماهنگی جهان را به هم نزن.
آه از دل شیدا که سراسیمه اویم
در عاشقی ما چه گناهست بتان را
هوش مصنوعی: دل شیدایی من در عاشقی دچار آشفتگی شده است و نمی‌دانم این حالت چه گناهی دارد که بت‌های محبوب در آن حضور دارند.
ای کاش دلم خون شود از عشق بر آیم
تا چند کشم محنت هر غنچه دهان را
هوش مصنوعی: ای کاش از محبت، دلم چنان به درد بیفتد که حالم تغییر کند و از این درد و رنجی که هر غنچه با لب‌هایش به من می‌دهد، رها شوم.
ای بخت بخاک در آن گلرخم افکن
مگذار که در خاک کشم حسرت آن را
هوش مصنوعی: ای سرنوشت، مرا دچار محنت نکن و بگذار زیبایی چهره‌ات همچنان در ذهنم باقی بماند، تا نتوانم حسرت دوری‌اش را در دل بپرورم.
بر یاد خطش اشک روان ساز فضولی
زان سبزه تر قطع مکن آب روان را
هوش مصنوعی: به یاد خط او، اشک می‌ریزم و فضولی نکن؛ از آن سبزه‌تر، جریان آب را قطع نکن.