گنجور

شمارهٔ ۴۴

سویم شب هجران گذری نیست کسی را
بر صورت حالم نظری نیست کسی را
کس نیست که از تو خبری سوی من آرد
مردم ازین غم خبری نیست کسی را
نگذاشت اثر در رهت از هستی من غم
در دل ز غم من اثری نیست کسی را
گر محنت من نیست کسی را عجبی نیست
مثل تو بت عشوه گری نیست کسی را
ای شوخ جفا پیشه وفا ورز و گرنه
آزردن و کشتن هنری نیست کسی را
آتش بجگرها زده عشق تو و حالا
تا عشق تو ورزد جگری نیست کسی را
از ترک تعلق مکن اندیشه فضولی
در راه تجرد خطری نیست کسی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سویم شب هجران گذری نیست کسی را
بر صورت حالم نظری نیست کسی را
هوش مصنوعی: در این شب تنهایی و جدایی، هیچ کس به سراغ من نمی‌آید و هیچ کس به حال من توجهی ندارد.
کس نیست که از تو خبری سوی من آرد
مردم ازین غم خبری نیست کسی را
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که خبری از تو به من برساند؛ مردم از این درد بی‌خبرند و هیچ‌کس را از حال من اطلاعی نیست.
نگذاشت اثر در رهت از هستی من غم
در دل ز غم من اثری نیست کسی را
هوش مصنوعی: هیچ نشانی از من در راهت باقی نمانده، زیرا غم من از دل برطرف شده و هیچکس را از این درد خبر نیست.
گر محنت من نیست کسی را عجبی نیست
مثل تو بت عشوه گری نیست کسی را
هوش مصنوعی: اگر کسی به سختی و درد من اهمیت نمی‌دهد، تعجبی نیست؛ چون مانند تو، کسی در فریبندگی و زیبایی وجود ندارد.
ای شوخ جفا پیشه وفا ورز و گرنه
آزردن و کشتن هنری نیست کسی را
هوش مصنوعی: ای معشوقه‌ی بازیگوش و بی‌رحم، اگر می‌خواهی به من وفادار باشی، وگرنه آزار دادن و کشتن دیگران کار سختی نیست و هر کسی می‌تواند این کار را بکند.
آتش بجگرها زده عشق تو و حالا
تا عشق تو ورزد جگری نیست کسی را
هوش مصنوعی: عشق تو به دل‌ها آتش زده و حالا دیگر هیچ‌کس نیست که دل شاد و سرزنده‌ای داشته باشد.
از ترک تعلق مکن اندیشه فضولی
در راه تجرد خطری نیست کسی را
هوش مصنوعی: از وابستگی‌ها دست بردار و نگران نباش. در مسیر رهایی و آزادی، برای هیچ کس خطری وجود ندارد.

حاشیه ها

1403/08/12 17:11
ahmad aramnejad

درود وعرض ادب مصرع چهارم دارای سکته و خارج از وزن است و پیشنهاد می شود بدینصورت اصلاح شود:"مردیم و ازاین غم خبری نیست کسی را"