گنجور

شمارهٔ ۴۳

چشم بگشادم ببالایت بلا دیدم ترا
بیخودم کردی نمی دانم کجا دیدم ترا
از تو در طفلی جفا می دیدم اما اندکی
در جوانی محض بیداد و جفا دیدم ترا
بی وفایی را نه امروز از کسی آموختی
ماه من روزی که دیدم بی وفا دیدم ترا
کاشکی هرگز نمی کردم گذر سوی درت
دوش با بیگانه چند آشنا دیدم ترا
ای دل ظالم اسیر دام زلف او شدی
شکر لله در بلایی مبتلا دیدم ترا
ای رقیب از دیدنت هرگز مرا ذوقی نشد
غیر این ساعت که از جانان جدا دیدم ترا
گر نه عاشق چه می گشتی بچشم اشکبار
بر سر کویش فضولی بارها دیدم ترا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم بگشادم ببالایت بلا دیدم ترا
بیخودم کردی نمی دانم کجا دیدم ترا
هوش مصنوعی: با چشمانم تو را دیدم و متوجه شدم که در زندگی‌ام مشکلاتی به وجود آمده است. نمی‌دانم در کدام لحظه یا کجا بود که به شدت مجذوب تو شدم و از خود بی‌خود گشتم.
از تو در طفلی جفا می دیدم اما اندکی
در جوانی محض بیداد و جفا دیدم ترا
هوش مصنوعی: از دوران کودکی از تو ظلم و بی‌محبتی دیدم، اما در سال‌های جوانی تنها به خاطر بیداد و ستم تو، بیشتر از آنچه انتظار داشتم، رنج بردم.
بی وفایی را نه امروز از کسی آموختی
ماه من روزی که دیدم بی وفا دیدم ترا
هوش مصنوعی: ای ماه من، تو بی‌وفایی را از کسی یاد نگرفته‌ای، بلکه من روزی که برای نخستین بار بی‌وفایی را از تو دیدم، آن را شناختم.
کاشکی هرگز نمی کردم گذر سوی درت
دوش با بیگانه چند آشنا دیدم ترا
هوش مصنوعی: ای کاش هرگز به در خانه‌ات نرفته بودم، زیرا دیشب با یک غریبه چند نفر آشنا را دیدم که تو هم در میان آن‌ها بودی.
ای دل ظالم اسیر دام زلف او شدی
شکر لله در بلایی مبتلا دیدم ترا
هوش مصنوعی: ای دل، تو که اسیر دام زلف او شده‌ای، سپاس خدا را که در این بلا تو را دیدم.
ای رقیب از دیدنت هرگز مرا ذوقی نشد
غیر این ساعت که از جانان جدا دیدم ترا
هوش مصنوعی: ای رقیب، تا به حال هیچ وقت از دیدنت خوشحال نشده‌ام، جز همین لحظه که تو را در حالی دیدم که از محبوبم دور بودم.
گر نه عاشق چه می گشتی بچشم اشکبار
بر سر کویش فضولی بارها دیدم ترا
هوش مصنوعی: اگر عاشق نبودی، چرا با چشمانی پر از اشک بر سر کوی او می‌گردی؟ بارها تو را در آنجا دیده‌ام.