گنجور

شمارهٔ ۴۰۶

هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی
کاو را هلاک تیر بلایی نمی کنی
گرچه طبیب خسته دلانی چه فایده
مردیم ما ز درد دوایی نمی کنی
تو پادشاه کشور حسنی ولی چه سود
رحمی بحال هیچ گدایی نمی کنی
صد عهد می کنی که وفایی کنی بما
اما بهیچ عهد وفایی نمی کنی
دینی نمانده است که چشمت نبرده است
کس را نمی کشی که غزایی نمی کنی
تیر جفا که می زنی از غمزه بر دلم
عین خطاست گرچه خطایی نمی کنی
غیر از وفا شها ز فضولی چه دیده
کاو را تو مدتیست جفایی نمی کنی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرگز نظر به بی سر و پایی نمی کنی
کاو را هلاک تیر بلایی نمی کنی
هوش مصنوعی: هرگز به کسی که وضعیتی بی‌ثبات و نامناسب دارد، توجه نمی‌کنی و او را از خطرات و آسیب‌ها دور می‌داری.
گرچه طبیب خسته دلانی چه فایده
مردیم ما ز درد دوایی نمی کنی
هوش مصنوعی: اگرچه پزشک‌ها هم دلشان خسته است، چه فایده؟ ما از درد جان می‌دهیم و تو هیچ دارویی ارائه نمی‌کنی.
تو پادشاه کشور حسنی ولی چه سود
رحمی بحال هیچ گدایی نمی کنی
هوش مصنوعی: تو در کشوری زیبا و سرشار از خوبی‌ها فرمانروایی، اما چه فایده دارد که به حال هیچ مسکینی رحم نمی‌کنی و به دردهای او توجهی نداری.
صد عهد می کنی که وفایی کنی بما
اما بهیچ عهد وفایی نمی کنی
هوش مصنوعی: شما بارها قول می‌دهی که به ما وفادار باشی، اما هیچ‌یک از وعده‌هایت را عملی نمی‌کنی.
دینی نمانده است که چشمت نبرده است
کس را نمی کشی که غزایی نمی کنی
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که در دنیای امروز هیچ دینی وجود ندارد که قابل مشاهده نباشد و همچنین افرادی هستند که حاضر به انجام کارهای ناپسند نیستند، مگر اینکه به نوعی به سود خودشان باشد.
تیر جفا که می زنی از غمزه بر دلم
عین خطاست گرچه خطایی نمی کنی
هوش مصنوعی: زمانی که با نگاه تلخت به من آسیب می‌زنی، این عمل از نظر من نادرست است، هر چند تو به خودت نمی‌گویی که اشتباهی کرده‌ای.
غیر از وفا شها ز فضولی چه دیده
کاو را تو مدتیست جفایی نمی کنی
هوش مصنوعی: غیر از صداقت و وفاداری، چیزی را از او ندیده‌ام و نمی‌دانم که چرا دیگر مدتی است بی‌محلی می‌کنی.