گنجور

شمارهٔ ۴۰۴

از شرم رخت منزل یوسف شده چاهی
در روی زمین نیست برخسار تو ماهی
من مایل آنم که کنی میل من اما
مشکل که کند میل گدایی چو تو شاهی
از چشم فتادم بتو هر گاه که گفتم
دارم طمع گوشه چشمی ز تو گاهی
ای جان حزینم بنگاهی ز تو خرسند
آزرده چرا می شوی از من بنگاهی
در دست تو گر ریخته شد خون دل ما
ما دل بتو دادیم ترا نیست گناهی
روی از سر کوی تو همان به که نتابیم
غیر از سر کوی تو مرا نیست پناهی
خواهی که شود چشم و دلت پاک فضولی
بی سیل سرشکی مشو آتش آهی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از شرم رخت منزل یوسف شده چاهی
در روی زمین نیست برخسار تو ماهی
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت تو که مانند یوسف است، چنان تاثیری بر دل‌ها می‌گذاری که گویی در زمین هیچ چاهی وجود ندارد و نور چهره‌ات به اندازه‌ای تابناک است که هیچ کس نمی‌تواند به زیبایی تو برسد.
من مایل آنم که کنی میل من اما
مشکل که کند میل گدایی چو تو شاهی
هوش مصنوعی: من دوست دارم که خواسته‌ات را برآورده کنی، اما مشکل اینجاست که چگونه انتظار داشته باشم کسی که مانند تو شاه است، خواسته‌های یک گدا را برآورده کند.
از چشم فتادم بتو هر گاه که گفتم
دارم طمع گوشه چشمی ز تو گاهی
هوش مصنوعی: هر بار که به تو گفتنم به چشمت نگاهی دارم، دلم می‌افتد به سوی تو.
ای جان حزینم بنگاهی ز تو خرسند
آزرده چرا می شوی از من بنگاهی
هوش مصنوعی: ای جان غمگینم، چرا وقتی به تو نگاه می‌کنم، از من ناراحت می‌شوی؟ من از دیدن تو خوشحال می‌شوم.
در دست تو گر ریخته شد خون دل ما
ما دل بتو دادیم ترا نیست گناهی
هوش مصنوعی: اگر دل ما خون شده و درد و رنج ما در دستان تو ریخته است، اما ما دل خود را به تو سپرده‌ایم و تو را بی‌گناه می‌دانیم.
روی از سر کوی تو همان به که نتابیم
غیر از سر کوی تو مرا نیست پناهی
هوش مصنوعی: بهتر است که از محل تو دور نشویم، چرا که غیر از این مکان، جایی برای پناه گرفتن ندارم.
خواهی که شود چشم و دلت پاک فضولی
بی سیل سرشکی مشو آتش آهی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی چشمانت و قلبت از فضولی پاک شود، باید از دلتنگی و اندوه دوری کنی و در آتش حسرت نپزی.