گنجور

شمارهٔ ۳۹۹

مه من بی خبر از حال دل شیدایی
نیست پروای منت آه چه بی پروایی
نیستی از بدی حال فقیران آگه
این نه خوب است که مست می استغنایی
بجفاکاری تو نیست کسی در عالم
نه همین از جهت حسن تو بی تنهایی
نیست مقبول من از خلق جهان الا تو
بدلی نیست ترا از همه مستثنایی
ای دل از صحبت ارباب جنونت چه رسید
که چنین شیفته سلسله سودایی
شاهد سر حقیقت همه جا جلوه گرست
چشم بگشا و تماشا کن اگر بینایی
همه دارند فضولی هوس عشق بتان
در میان همه تنها تو همین رسوایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مه من بی خبر از حال دل شیدایی
نیست پروای منت آه چه بی پروایی
هوش مصنوعی: ماه من از حال دل عاشق بی‌خبر است و هیچ توجهی به آن ندارد، آه که چه بی‌پروا و بی‌محابا است.
نیستی از بدی حال فقیران آگه
این نه خوب است که مست می استغنایی
هوش مصنوعی: بدبختی و مشکلات فقیران را نمی‌دانی و این نشان می‌دهد که هنوز به خوبی حال و احوال آن‌ها آگاه نیستی. این وضعیت مناسب نیست که در مستی و بی‌توجهی به دیگران زندگی کنی و از خود راضی باشی.
بجفاکاری تو نیست کسی در عالم
نه همین از جهت حسن تو بی تنهایی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در جهان به اندازه تو وفادار نیست و تنها به خاطر زیبایی و خوبی توست که احساس تنهایی نمی‌کنم.
نیست مقبول من از خلق جهان الا تو
بدلی نیست ترا از همه مستثنایی
هوش مصنوعی: هیچکس جز تو در این دنیا مورد قبول من نیست و تو را از همه دیگران جدا می‌دانم.
ای دل از صحبت ارباب جنونت چه رسید
که چنین شیفته سلسله سودایی
هوش مصنوعی: ای دل، از گفت‌وگو با آن کسی که دیوانگی‌اش را می‌پرستی چه نتیجه‌ای گرفتی که این‌چنین مجذوب زنجیره‌ای از آرزوها و خیالات شده‌ای؟
شاهد سر حقیقت همه جا جلوه گرست
چشم بگشا و تماشا کن اگر بینایی
هوش مصنوعی: در هر مکان و زمانی، زیبایی و حقیقت به وضوح قابل مشاهده است. اگر تو قادر به دیدن باشی، چشم‌هایت را باز کن و آن را تماشا کن.
همه دارند فضولی هوس عشق بتان
در میان همه تنها تو همین رسوایی
هوش مصنوعی: همه در پی عشق و زیبایی هستند و به آن علاقه‌مندند، اما فقط تو هستی که در این موضوع به شیوه‌ای خاص و متفاوت نمایان می‌شوی.