گنجور

شمارهٔ ۳۸۴

در دیده نور در تن جان عزیز مایی
اما چه سود خود را هرگز نمی نمایی
بسیاری رقیبان از بی مثالی تست
کم نیست این که باشد شهری و مه لقایی
جز نام دلنوازی ورد زبان ندارم
قانون نیم که خیزد از هر رکم صدایی
ماه فلک مثالم خوی دگر گرفته
نازل شده است بر من از آسمان بلایی
در هر دعا برنگی دیدم جفایی از تو
خاصیتی است بی شک در ضمن هر دعایی
دل جست راه عشقت جان خواست خاک پایت
هر یک گرفته راهی هر یک فتاده جایی
نه حقه فلک را بر هم زدم فضولی
در هیچ جا ندیدم درد ترا دوایی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دیده نور در تن جان عزیز مایی
اما چه سود خود را هرگز نمی نمایی
هوش مصنوعی: در چشمان تو روشنایی است و در وجودت روحی عزیز وجود دارد، اما چه فایده‌ای دارد که هرگز خودت را نشان نمی‌دهی؟
بسیاری رقیبان از بی مثالی تست
کم نیست این که باشد شهری و مه لقایی
هوش مصنوعی: بسیاری از رقبایت به خاطر بی‌نظیر بودنت زیاد است، اینطور نیست که فقط در یک شهر و در برابر زیبایی‌هایی همچون ماه قرار داشته باشی.
جز نام دلنوازی ورد زبان ندارم
قانون نیم که خیزد از هر رکم صدایی
هوش مصنوعی: جز نام خوشایندی در زبانم نیست، چه قوانین غیبی که از هر حرکتی صدایی برمی‌آید.
ماه فلک مثالم خوی دگر گرفته
نازل شده است بر من از آسمان بلایی
هوش مصنوعی: ماه در آسمان مانند مثالی است که ویژگی‌ای دیگر به خود گرفته و اکنون از آسمان بر من نازل شده است، بلایی که دچارش شده‌ام.
در هر دعا برنگی دیدم جفایی از تو
خاصیتی است بی شک در ضمن هر دعایی
هوش مصنوعی: هر بار که در دعایی تو را به یاد آوردم، متوجه شدم که نوعی ناپسندی از تو وجود دارد، که بی‌تردید در دل تمام دعاها نهفته است.
دل جست راه عشقت جان خواست خاک پایت
هر یک گرفته راهی هر یک فتاده جایی
هوش مصنوعی: دل به دنبال عشق تو بود و جان به خاک پای تو آرزو داشت. هر کس راهی را پیمود و هر کسی در جایی افتاد.
نه حقه فلک را بر هم زدم فضولی
در هیچ جا ندیدم درد ترا دوایی
هوش مصنوعی: من حقه‌های آسمان را بر هم نزدم و در هیچ جا درمانی برای درد تو نیافتن.