گنجور

شمارهٔ ۳۸۲

بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی
که پاره پاره نسازند بهر سیم تنی
به تیغ محنت شیرین‌لبان که دارد تاب
مگر زمانه بسازد ز سنگ کوه‌کنی
به پنبه‌های جراحت نهان چراست تنم
چو نیست رسم که باشد شهید را کفنی
مرا مکش به جفا و ستم که می باید
ستمگری چو تویی را جفاکشی چو منی
خدای را مده آن زلف پرشکن بر باد
که منزل دل آشفته است هر شکنی
به لطف غنچه مثال دهان تنگ تو نیست
درین که هست چنین نیست غنچه را سخنی
غم خط تو فضولی ز دل برون نکند
که هست جای چنان سبزه چنین چمنی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بهست گور و کفن از قبا و پیرهنی
که پاره پاره نسازند بهر سیم تنی
هوش مصنوعی: بهتر است که فرد در زندگی خود به فراموشی و نادیده گرفتن مادیات بپردازد و بر اساس اصول و ارزش‌های اخلاقی زندگی کند. زیرا در نهایت، گور و کفن از هر چیز مادی مانند لباس و ثروت مهم‌ترند و ارزش واقعی در زندگی به چیزهایی است که نمی‌توان با پول خرید.
به تیغ محنت شیرین‌لبان که دارد تاب
مگر زمانه بسازد ز سنگ کوه‌کنی
هوش مصنوعی: شخصی با درد و رنجی که دارد، به شیرینی لبخند می‌زند و این به خاطر آن است که آیا زمان می‌تواند از سنگ سخت، نرمش و لطافت بسازد؟
به پنبه‌های جراحت نهان چراست تنم
چو نیست رسم که باشد شهید را کفنی
هوش مصنوعی: بدن من به زخم‌های پنهانی دچار است؛ چرا که رسم این نیست که شهید را کفن کنند.
مرا مکش به جفا و ستم که می باید
ستمگری چو تویی را جفاکشی چو منی
هوش مصنوعی: با من به ظلم و بی‌رحمی رفتار نکن، زیرا کسی که مانند تو ظلم می‌کند، نباید به من که مظلوم هستم، آسیب برساند.
خدای را مده آن زلف پرشکن بر باد
که منزل دل آشفته است هر شکنی
هوش مصنوعی: خداوند، آن زلف نرم و شکننده را به باد نسپار، زیرا دل من در وضعیت آشفته‌ای قرار دارد و هر شکست و آسیبی برایم سخت و دشوار است.
به لطف غنچه مثال دهان تنگ تو نیست
درین که هست چنین نیست غنچه را سخنی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی گل و غنچه اشاره می‌کند و می‌گوید که دهان کوچک و تنگ غنچه نمی‌تواند دیگر چیزها را توصیف کند. یعنی غنچه به اندازه‌ای زیبا و بی‌نظیر است که نمی‌تواند احساسات و زیبایی‌های موجود در جهان را بیان کند. او به نوعی می‌خواهد بگوید که زیبایی‌ها و احساسات بزرگتر از آن هستند که کلمات بتوانند آن‌ها را به درستی انتقال دهند.
غم خط تو فضولی ز دل برون نکند
که هست جای چنان سبزه چنین چمنی
هوش مصنوعی: غم و اندوه خط تو از دل بیرون نمی‌رود، چرا که در چنین باغی، جایی برای سبزه‌ای با چنین زیبایی وجود دارد.