شمارهٔ ۳۶۱
کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار او
خنده ام آمد میان گریه بر گفتار او
او نه سرمست است من مدهوش محو حیرتم
هست او در کار من حیران و من در کار او
نیست دور از نسبتی گر هست حسن التفات
بر دل بیمار من از نرگس بیمار او
عالمی را ناله آم در ناله دارد روز و شب
نیست مخصوص من بی دل همین آزار او
دور کج رو خورد چون می خون من تا مست شد
مستی او می شود معلوم از رفتار او
دوش پیش چشم پرخون داشتم آیینه
دیدمش خونین جگر از حسرت دیدار او
بر فضولی بیش ازین مپسند بیداد ای صنم
رحم کن بهر خدا بر نالههای زار او
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد ناصح منع من از گریه بی رخسار او
خنده ام آمد میان گریه بر گفتار او
هوش مصنوعی: ناصح به من گفت که از گریه کردن پرهیز کنم، اما وقتی به چهرهاش نگاه نکردم، با این حال درمیان گریهام خندهام درآمد چون حرفهایش مرا شاد کرد.
او نه سرمست است من مدهوش محو حیرتم
هست او در کار من حیران و من در کار او
هوش مصنوعی: او شاد و سرزنده است و من غرق در حیرت و شگفتی. او در مورد وضعیت من گیج و متعجب است و من هم در مورد او همین حالت را دارم.
نیست دور از نسبتی گر هست حسن التفات
بر دل بیمار من از نرگس بیمار او
هوش مصنوعی: اگر حسن نگاه از طرف او به دل بیمار من برسد، میتواند رابطهای بین ما ایجاد کند، حتی اگر او خودش در حال بیماری باشد.
عالمی را ناله آم در ناله دارد روز و شب
نیست مخصوص من بی دل همین آزار او
هوش مصنوعی: درد و زاری من در این دنیا همه جا پیچیده است و فقط به من محدود نمیشود. این عذاب و رنجی که احساس میکنم، گریبانگیر دیگران هم هست.
دور کج رو خورد چون می خون من تا مست شد
مستی او می شود معلوم از رفتار او
هوش مصنوعی: دور گرداگردش به تندی میگذرد و مانند شراب، خون من را میخورد. وقتی که او مست میشود، نشانههایی از حال و رفتار او نمایان میشود.
دوش پیش چشم پرخون داشتم آیینه
دیدمش خونین جگر از حسرت دیدار او
هوش مصنوعی: دیروز در مقابل چشمانم، یک آیینه دیدم که در آن، تصاویری پر از خون و ناراحتی به چشم میخورد. دلشکسته به خاطر حسرت دیدار او بودم.
بر فضولی بیش ازین مپسند بیداد ای صنم
رحم کن بهر خدا بر نالههای زار او
هوش مصنوعی: از این بیشتر به تجسس و دخالت در امور من ادامه نده، ای معشوق. به خاطر خدا بر این نالههای دردآور من رحم کن.

فضولی