گنجور

شمارهٔ ۳۵۴

عاشقم جز عاشقی کاری نمی‌آید ز من
هست تقوی کار دشواری نمی‌آید ز من
با تو ای دل کار و بار عشق را بگذاشتم
کار دشواری چنین باری نمی‌آید ز من
من نمی‌گویم که ذوقی نیست در قید جنون
عاقلم بیهوده گفتاری نمی‌آید ز من
نقد جان را صرف خواهم کرد در راه بتان
کرده‌ام اقرار انکاری نمی‌آید ز من
هرچه می‌خواهند می‌آید ز من در عشق لیک
صبر کردن در غم یاری نمی‌آید ز من
دل اگر گیرد ره خوبان نخواهم کرد منع
دل نمی‌رنجانم آزاری نمی‌آید ز من
مرده‌ام بی‌او فضولی حمل بر صبرم مکن
گر دمادم ناله زاری نمی‌آید ز من

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقم جز عاشقی کاری نمی‌آید ز من
هست تقوی کار دشواری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: من عاشق هستم و جز عشق ورزیدن از من کاری برنمی‌آید، و از زهد و تقوا که کار سختی است، هیچ اثری در من نیست.
با تو ای دل کار و بار عشق را بگذاشتم
کار دشواری چنین باری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: من عشق را به تو سپردم و از آن دست کشیدم، زیرا تحمل چنین سنگینی برای من دشوار است.
من نمی‌گویم که ذوقی نیست در قید جنون
عاقلم بیهوده گفتاری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: می‌گویم که در حالت جنون هم لطافت و زیبایی وجود دارد. اما عقل من در این حالت بی‌فایده است و هیچ چیزی از من برنمی‌آید.
نقد جان را صرف خواهم کرد در راه بتان
کرده‌ام اقرار انکاری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: من جانم را در راه معشوقان و محبوبان خرج می‌کنم و به این موضوع اعتراف دارم؛ از من هیچ انکاری در این باره نخواهد آمد.
هرچه می‌خواهند می‌آید ز من در عشق لیک
صبر کردن در غم یاری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهند از من در عشق فراهم می‌شود، اما در تحمل کردن غم و اندوه یاری از من نمی‌آید.
دل اگر گیرد ره خوبان نخواهم کرد منع
دل نمی‌رنجانم آزاری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: اگر دل من به سمت خوبان برود، من او را منع نمی‌کنم؛ زیرا نمی‌خواهم دل کسی را برنجانم و از من هیچ آزار و آزاری نخواهد رسید.
مرده‌ام بی‌او فضولی حمل بر صبرم مکن
گر دمادم ناله زاری نمی‌آید ز من
هوش مصنوعی: من بدون او بسیار دلم گرفته و نمی‌توانم صبر کنم. حتی اگر صدای ناله و زاری من در هر لحظه شنیده نشود، این نشان نمی‌دهد که دلم نمی‌سوزد.