گنجور

شمارهٔ ۳۵۵

چو شمع ز آتش دل اضطراب دارم من
دل پر آتش چشم و پر آب دارم من
ره نظاره ز غیر تو بسته ام شب هجر
مکن خیال که در دیده خواب دارم من
شهید ساخت مرا جور بی حساب بتان
چه غم ز پرسش روز حساب دارم من
فلک بدور مخالف مرا نترساند
مشوشم چه غم از انقلاب دارم من
ز سایه در پی آن مه رقیب می فکند
هزار داغ بدل ز آفتاب دارم من
چه گونه چاک کنم سینه پیش بی دردان
بتی ز چشم بدان در نقاب دارم من
فضولی از الم بی کسی نخواهم رست
چنین که از همه کس اجتناب دارم من

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو شمع ز آتش دل اضطراب دارم من
دل پر آتش چشم و پر آب دارم من
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که از آتش دل خود ناراحت و نگرانم، دل من پر از آتش است و چشمانم پر از اشک.
ره نظاره ز غیر تو بسته ام شب هجر
مکن خیال که در دیده خواب دارم من
هوش مصنوعی: من مسیر نگاه کردن به دیگران را بسته‌ام و در این شب دوری، به تو فکر نکن که در چشم‌هایم خواب تو را دارم.
شهید ساخت مرا جور بی حساب بتان
چه غم ز پرسش روز حساب دارم من
هوش مصنوعی: دلم به خاطر بی‌عدالتی‌هایی که از سوی معشوقان می‌بینم شکسته و از این وضعیت ناراحت هستم، اما از اینکه در روز قیامت مورد سوال قرار می‌گیرم، ترسی ندارم.
فلک بدور مخالف مرا نترساند
مشوشم چه غم از انقلاب دارم من
هوش مصنوعی: مدار زمانه و مشکلات آن نمی‌تواند مرا بترساند، زیرا من از تغییرات زندگی هیچ نگرانی ندارم.
ز سایه در پی آن مه رقیب می فکند
هزار داغ بدل ز آفتاب دارم من
هوش مصنوعی: از سایه به دنبال آن معشوقی هستم که مانند رقیبی هزار درد و رنج به دل من می‌زند، من نیز از شدت عشق، همیشه تحت آفتاب و در معرض گرما و سوزش هستم.
چه گونه چاک کنم سینه پیش بی دردان
بتی ز چشم بدان در نقاب دارم من
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم سینه‌ام را در مقابل بی‌درمانان بگشایم، وقتی که در دل خود، به یاد چشمانی که پشت نقابی پنهان شده‌اند، درد دارم؟
فضولی از الم بی کسی نخواهم رست
چنین که از همه کس اجتناب دارم من
هوش مصنوعی: من از دیگران دوری می‌کنم و نمی‌خواهم از تنهایی خود رهایی پیدا کنم؛ بنابراین، از هیچ‌کس جز خودم انتظار کمک ندارم.