گنجور

شمارهٔ ۳۵۰

شد آن گل چهره باز از خانه با عزم سفر بیرون
مرا صد قطره خونابه شد از چشم تر بیرون
مگر خورشید در عشقت قبایی می درد هر شب
که از جیب دگر می آورد هر صبح سر بیرون
درون پرده شد از شرم رویت آفتاب امشب
ندارد آبرو زین پرده گر آید دگر بیرون
ز حسرت آه آتشناک از دل می کشم هر گه
که آید تیر خون آلوده او از جگر بیرون
خیال نوک مژگانت گر افتد در دل دریا
نخواهد آمدن ناسفته از دریا گهر بیرون
نمی دانم چرا عشاق را کشتند در کویش
نکشتند آنچنان آن قوم را کاید خبر بیرون
فضولی می رسد در دهر هر دم محنتی بر من
بباید رفت زین محنت سرای پر خطر بیرون

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد آن گل چهره باز از خانه با عزم سفر بیرون
مرا صد قطره خونابه شد از چشم تر بیرون
هوش مصنوعی: آن گل زیبا با تصمیم سفر از خانه خارج شد و من از چشمانم به خاطر این جدایی، قطرات اشک زیادی ریختم.
مگر خورشید در عشقت قبایی می درد هر شب
که از جیب دگر می آورد هر صبح سر بیرون
هوش مصنوعی: شاید خورشید به خاطر عشق تو هر شب لباس زیبایی به تن می‌کند که صبح‌ها از جیب دیگری به بیرون می‌آورد.
درون پرده شد از شرم رویت آفتاب امشب
ندارد آبرو زین پرده گر آید دگر بیرون
هوش مصنوعی: به خاطر شرم چهره‌ی تو، شب که آفتاب پشت پرده است، دیگر آبرو ندارد. اگر روزی از این پرده بیرون بیاید.
ز حسرت آه آتشناک از دل می کشم هر گه
که آید تیر خون آلوده او از جگر بیرون
هوش مصنوعی: هر بار که دلتنگ و متاثر می‌شوم، نفس عمیقی می‌کشم و درد سوزان درونم را بیان می‌کنم، زمانی که یاد او با چشمان اشک‌آلود به یادم می‌آید.
خیال نوک مژگانت گر افتد در دل دریا
نخواهد آمدن ناسفته از دریا گهر بیرون
هوش مصنوعی: اگر تصویری از نوک مژه‌های تو به دل دریا بیفتد، دیگر ممکن نیست که مرواریدی بدون آسیب از دل دریا بیرون بیاید.
نمی دانم چرا عشاق را کشتند در کویش
نکشتند آنچنان آن قوم را کاید خبر بیرون
هوش مصنوعی: نمی‌دانم چرا عاشقانی را که به سوی تو می‌آیند، می‌کشند، ولی آن قوم بی‌رحم را نه. چرا هیچ خبری از آنها بیرون نمی‌آید؟
فضولی می رسد در دهر هر دم محنتی بر من
بباید رفت زین محنت سرای پر خطر بیرون
هوش مصنوعی: در هر لحظه از زندگی، مشکلات و سختی‌هایی به سراغ من می‌آید و باید از این خانه پر از درد و رنج بیرون بروم.