شمارهٔ ۳۳۴
چشمی بگشا سوی من و زاری من بین
در دام غم عشق گرفتاری من بین
از جور و جفا مردم و آهی نکشیدم
آزار رقیبان و کم آزاری من بین
کردم ز رخت منع دل و مردم دیده
با سوخته چند ستمکاری من بین
صد جور کشیدم ز بتان ترک نکردم
با اهل جفا رسم وفاداری من بین
من مهر نمودم همه دم ماه و شان جور
اغیاری این طائفه و یاری من بین
کس را نظری بر من افتاده نیفتد
در رهگذر عشق بتان خواری من بین
دل را بسپردم بغم عشق فضولی
با دشمن خود یاری و غمخواری من بین
شمارهٔ ۳۳۳: اسیر دام زلفم کرده بر گرد سرگردانشمارهٔ ۳۳۵: به جان دور از تو ای شمع از غم شبهای تارم من
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمی بگشا سوی من و زاری من بین
در دام غم عشق گرفتاری من بین
هوش مصنوعی: به من نگاهی بینداز و ببین چگونه در زنجیر غم عشق گرفتار شدهام.
از جور و جفا مردم و آهی نکشیدم
آزار رقیبان و کم آزاری من بین
هوش مصنوعی: من از ظلم و سختیهای مردم هیچ آه و نالهای نکردهام، اما به تو نشان میدهم که آزار رقبایم چه کم بوده است.
کردم ز رخت منع دل و مردم دیده
با سوخته چند ستمکاری من بین
هوش مصنوعی: به خاطر حسن چهرهات، دل و مردم را از خودم دور کردم و حالا با دیدن سوختگیها و زخمهای ستمگریهایم، خود را سرزنش میکنم.
صد جور کشیدم ز بتان ترک نکردم
با اهل جفا رسم وفاداری من بین
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و وفاداریام به معشوق، انواع رنجها را متحمل شدم و هرگز از راه وفاداری به کسانی که به من ظلم میکنند، دست برنداشتم.
من مهر نمودم همه دم ماه و شان جور
اغیاری این طائفه و یاری من بین
هوش مصنوعی: من در هر لحظه، عشق و محبت خود را به ماه میورزم و در برابر این جمع فریبکار و نیرنگ باز، به یاری و کمککردن من نگاه کن.
کس را نظری بر من افتاده نیفتد
در رهگذر عشق بتان خواری من بین
هوش مصنوعی: هیچکس به من توجهی ندارد و اگر هم کسی به من نگاه کند، در مسیر عشق نمیتواند بیاعتنایی و خفت من نسبت به معشوقهها را نادیده بگیرد.
دل را بسپردم بغم عشق فضولی
با دشمن خود یاری و غمخواری من بین
هوش مصنوعی: دل را به خاطر عشق فضولی به درد و غم سپردم، با دشمن خود یاری و همدردی میکنم.

فضولی