گنجور

شمارهٔ ۳۲۹

چرا نگاه بدور رخت بماه کنم
که چون نگاه کنی بر زمین نگاه کنم
جدا ز شمع جمال تو تا بکی شبها
چراغ خلوت خود را ز برق آه کنم
ز ناز بر سر من پا نمی نهی تو اگر
هزار بار سر خویش خاک راه کنم
باشک و آه کنم عشق را بخود ثابت
چه لایق است که دعوای بی گواه کنم
خوش آن شبی که دهم ساز بزمگاه سرور
خیال روی ترا شمع بزمگاه کنم
بهر گناه قصاصم اگر تو خواهی کرد
نه عاقلم عملی کز بجز گناه کنم
فضولی از خط و زلف بتان گرفت دلم
بسهو نامه خود تا بکی سیاه کنم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا نگاه بدور رخت بماه کنم
که چون نگاه کنی بر زمین نگاه کنم
هوش مصنوعی: چرا به دور چهره‌ات نگاه کنم، در حالی که وقتی تو به من نگاه می‌کنی، من فقط به زمین خیره می‌شوم؟
جدا ز شمع جمال تو تا بکی شبها
چراغ خلوت خود را ز برق آه کنم
هوش مصنوعی: تا کی باید شب‌ها در تنهایی با یاد زیبایی تو آرامش خود را با اشک و سوز فراق روشن کنم؟
ز ناز بر سر من پا نمی نهی تو اگر
هزار بار سر خویش خاک راه کنم
هوش مصنوعی: اگر تو به خاطر ناز و خودخواهی‌ات پای خود را بر سر من نگذاری، من حاضر هستم هزار بار سرم را به خاک راه بیندازم.
باشک و آه کنم عشق را بخود ثابت
چه لایق است که دعوای بی گواه کنم
هوش مصنوعی: عشق را به خودم ثابت می‌کنم و با احساس و اشتیاق این کار را انجام می‌دهم، زیرا نمی‌خواهم به دعوایی بی‌دلیل و بدون شاهد وارد شوم.
خوش آن شبی که دهم ساز بزمگاه سرور
خیال روی ترا شمع بزمگاه کنم
هوش مصنوعی: شبی خوش است که در آن برای جشن و شادی، زیبایی چهره تو را مانند شمعی روشن در محفل قرار دهم.
بهر گناه قصاصم اگر تو خواهی کرد
نه عاقلم عملی کز بجز گناه کنم
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به خاطر گناهانم مجازاتم کنی، در این صورت باید بدانی که من عملاً هیچ کاری جز گناه انجام نداده‌ام، و از عقل خود نیز خبری ندارم.
فضولی از خط و زلف بتان گرفت دلم
بسهو نامه خود تا بکی سیاه کنم
هوش مصنوعی: دلم به خاطر شیفتگی به زیبایی و موهای بت‌ها مشغول شده و از سر نادانی نامه‌ای را بدون توجه فرستادم تا ببینم تا کی می‌توانم به این تاریکی ادامه دهم.