گنجور

شمارهٔ ۳۲۴

پیش او با ناله اظهار غم دل کرده‌ام
چون ننالم کام دل از ناله حاصل کرده‌ام
گر مرا با ناله میلی هست در دل دور نیست
سوی خود دلدار را با ناله مایل کرده‌ام
هیچ عاشق را چو من در عشق خوبان ناله نیست
کار را در ناله بر عشاق مشکل کرده‌ام
ناله‌ها برخاسته از ناله من هر طرف
هرکجا ناله‌کنان دور از تو منزل کرده‌ام
تا دل آواره نتواند برون بردن رهی
خاک کویت را به خوناب جگر گل کرده‌ام
کرده‌ام ترک سر زلف بتان سنگدل
بوالعجب دیوانه‌ام قطع سلاسل کرده‌ام
نیست در ذکر لبش جز غم فضولی از رقیب
خویش را با ذوق می از مرگ غافل کرده‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش او با ناله اظهار غم دل کرده‌ام
چون ننالم کام دل از ناله حاصل کرده‌ام
هوش مصنوعی: من با گریه و ناله از غم‌هایم صحبت کرده‌ام، چرا که اگر نالان نباشم، هیچ چیزی جز غم و دل‌شکستگی به‌دست نمی‌آورم.
گر مرا با ناله میلی هست در دل دور نیست
سوی خود دلدار را با ناله مایل کرده‌ام
هوش مصنوعی: اگر در دلم تمایلی به ناله کردن وجود دارد، به خاطر این است که معشوقم را به سمت خود با ناله‌ام متمایل کرده‌ام.
هیچ عاشق را چو من در عشق خوبان ناله نیست
کار را در ناله بر عشاق مشکل کرده‌ام
هوش مصنوعی: هیچ عاشق دیگری مانند من در عشق محبوبان احساس درد و ناله نمی‌کند. من با ناله‌هایم کار را برای دیگر عاشقان سخت کرده‌ام.
ناله‌ها برخاسته از ناله من هر طرف
هرکجا ناله‌کنان دور از تو منزل کرده‌ام
هوش مصنوعی: ناله‌ها و فریادهای من در هر سو و هر جایی به گوش می‌رسد، در حالی که دور از تو زندگی می‌کنم و دلتنگی‌ام، مرا می‌آزارد.
تا دل آواره نتواند برون بردن رهی
خاک کویت را به خوناب جگر گل کرده‌ام
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل آواره‌ام نتواند راهی برای رفتن پیدا کند، خاک کوی تو را با جگر خونین خود گل کرده‌ام.
کرده‌ام ترک سر زلف بتان سنگدل
بوالعجب دیوانه‌ام قطع سلاسل کرده‌ام
هوش مصنوعی: من از زیبایی‌های دل‌فریب و سر زلف معشوقان سنگدل خود را جدا کرده‌ام و به نوعی دیوانه‌وار، زنجیرهای وابستگی را بریده‌ام.
نیست در ذکر لبش جز غم فضولی از رقیب
خویش را با ذوق می از مرگ غافل کرده‌ام
هوش مصنوعی: در بیان احساسات خود، تنها غم و اندوهی از رقیبش وجود دارد و او به عشق و لذت از زندگی به قدری غرق شده که از مرگ غافل شده است.