گنجور

شمارهٔ ۳۲۱

جفاکار است و خونریز آن بت بی‌درد می‌دانم
ز رنگ کار او با من چه خواهد کرد می‌دانم
چه حاجت شرح بیداد زلیخا پرسم از یوسف
چو او در عاشقی مردست یا نامرد می‌دانم
زده بر آتش دل سیل خوناب جگر آبی
من احوال درونم را ز آه سرد می‌دانم
زمانی از غم مشکین‌غزالان نیستم خالی
طریق سیر مجنون بیابان‌گرد می‌دانم
نمی‌خواهم به سیل اشک شویم چهرهٔ خود را
ز جولان که دارد چهره‌ام این گرد می‌دانم
چو دل بر تیر مژگان و کمان ابرویش بستم
چه خواهد آمدن بر جانِ غم‌پرورد می‌دانم
فضولی راز خود در عاشقی از من نهان کردی
ندانستی ز اشک آل و روی زرد می‌دانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جفاکار است و خونریز آن بت بی‌درد می‌دانم
ز رنگ کار او با من چه خواهد کرد می‌دانم
هوش مصنوعی: این شخص بی‌رحم و ظالم است، و من می‌دانم که از روی رفتارش می‌توانم به نیت او پی ببرم و بفهمم که با من چه خواهد کرد.
چه حاجت شرح بیداد زلیخا پرسم از یوسف
چو او در عاشقی مردست یا نامرد می‌دانم
هوش مصنوعی: نیازی نیست که درباره ظلم‌های زلیخا از یوسف بپرسم، چرا که او در عشق یا مردی واقعی است یا مردی بی‌وچه، و من این را می‌دانم.
زده بر آتش دل سیل خوناب جگر آبی
من احوال درونم را ز آه سرد می‌دانم
هوش مصنوعی: آتش درون قلبم باعث شده که خون حسرت از جگرم بریزد. من با آه سردی که از دل می‌کشم، از احوالات درونی‌ام باخبرم.
زمانی از غم مشکین‌غزالان نیستم خالی
طریق سیر مجنون بیابان‌گرد می‌دانم
هوش مصنوعی: در گذشته، به خاطر درد و اندوه دلبستگی‌ام به زیبایی‌های غزالی سیاه، دلم خالی نبود. اما اکنون می‌دانم که مسیر سفر من مانند مجنون در بیابان است.
نمی‌خواهم به سیل اشک شویم چهرهٔ خود را
ز جولان که دارد چهره‌ام این گرد می‌دانم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم اشک‌هایم سیلاب شوند و چهره‌ام را زیر بغض و اندوه پنهان کنم، زیرا می‌دانم که چهره‌ام از گرد و غبار روزگار دچار تغییر شده است.
چو دل بر تیر مژگان و کمان ابرویش بستم
چه خواهد آمدن بر جانِ غم‌پرورد می‌دانم
هوش مصنوعی: وقتی دل را به تیر مژگان و کمان ابرویش سپردم، می‌دانم که چه حسی بر جان غمزده‌ام خواهد آمد.
فضولی راز خود در عاشقی از من نهان کردی
ندانستی ز اشک آل و روی زرد می‌دانم
هوش مصنوعی: در عشق، رازهای خود را از من پنهان کردی، اما نمی‌دانی که من با دیدن چهره‌ی غمگین و اشک‌هایت از حال تو مطلع هستم.