گنجور

شمارهٔ ۳۱۴

در دل الم از غنچه خندان تو دارم
در دیده نم از لعل درافشان تو دارم
آشفتگی از سنبل گیسوی سیاهت
سرگشتگی از سرو خرامان تو دارم
بر رشته جان سبحه صفت صد گره از غم
در حسرت عقد در دندان تو دارم
امید ندارم رهم از دام بلایی
کز سلسله زلف پریشان تو دارم
در روز وصال تو محالست نشاطم
در دل چو خیال شب هجران تو دارم
کس نیست بکشتن ز غمم باز رهاند
عمریست که این چشم ز چشمان تو دارم
افغان ز که داری تو فضولی که همه شب
افغان من بد روز ز افغان تو دارم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل الم از غنچه خندان تو دارم
در دیده نم از لعل درافشان تو دارم
هوش مصنوعی: در دل من از زیبایی و شوق تو احساس شادی و سرور وجود دارد و در چشمانم از جذابیت تو اشکی جاری است.
آشفتگی از سنبل گیسوی سیاهت
سرگشتگی از سرو خرامان تو دارم
هوش مصنوعی: خود را به خاطر زیبایی و جذابیت‌های تو آشفته و حیران می‌بینم. زیبایی گیسوی سیاه تو و قامت دلربای تو باعث سردرگمی من شده است.
بر رشته جان سبحه صفت صد گره از غم
در حسرت عقد در دندان تو دارم
هوش مصنوعی: بر رشته جانم مانند دانه‌های تسبیح، صد گره از اندوه و حسرت به خاطر ازدواجی که در آرزوی آن هستم و در دندان‌های تو نهفته است، دارم.
امید ندارم رهم از دام بلایی
کز سلسله زلف پریشان تو دارم
هوش مصنوعی: من به این امید نیستم که از آن مشکلاتی که به خاطر رشته زلف نامرتب تو دچارش شدم، رهایی پیدا کنم.
در روز وصال تو محالست نشاطم
در دل چو خیال شب هجران تو دارم
هوش مصنوعی: در روزی که به وصال تو می‌رسم، شادیم در دل امکان‌پذیر نیست چرا که هنوز یاد شب جدایی‌ات را در سر دارم.
کس نیست بکشتن ز غمم باز رهاند
عمریست که این چشم ز چشمان تو دارم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیست که مرا از غمم رهایی بخشد، سال‌هاست که این چشم به چشمان تو دوخته شده است.
افغان ز که داری تو فضولی که همه شب
افغان من بد روز ز افغان تو دارم
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که چرا من در شب‌ها ناله می‌کنم؟ زیرا ناله‌های تو را می‌شنوم و این باعث می‌شود که من نیز با دلمشغولی به افکار تو، نگران شوم.