گنجور

شمارهٔ ۳۱۲

ز سیر سایه همراه تو ای مه رشک‌ها بردم
برای دیدنت گر چشم هم می‌داشت می‌مردم
مرا بر چشم پر خون جمع گشته نیست پیکانت
در گنجینه لعلی‌ست با آهن برآوردم
به کف در کوی تو می‌گشتم از من نقد جان گم شد
پشیمانم که بد کردم به چشمان تو نسپردم
بنای خانه دل گشت ویران بهر تعمیرش
گلی باید بیا ساقی سفالی ده پر از دردم
بحمدالله که مردم در غم عشق تو و هرگز
به شرح درد دل طبع لطیفت را نیازردم
به خود تا چند خندی ای صدف بگشا دهن زین بس
به دور گوهر اشکم مزن از دانه در دم
فضولی نیست هر شب تا سحر غیر از فغان کارت
ترا من از سگان کوی او بیهوده نشمردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز سیر سایه همراه تو ای مه رشک‌ها بردم
برای دیدنت گر چشم هم می‌داشت می‌مردم
هوش مصنوعی: من به خاطر تو، ای ماه زیبا، سایه‌ام را همراه خود بردم. اگر چشمی داشتم، برای دیدن تو می‌مُردم.
مرا بر چشم پر خون جمع گشته نیست پیکانت
در گنجینه لعلی‌ست با آهن برآوردم
هوش مصنوعی: من در برابر چشمان پر از اشک و غم خود، نمی‌توانم به هیچ چیز غیر از وجود تو فکر کنم. تو به مانند گوهری گرانبها هستی که من آن را با دقت و آهنگ دل‌نشینی به نمایش می‌گذارم.
به کف در کوی تو می‌گشتم از من نقد جان گم شد
پشیمانم که بد کردم به چشمان تو نسپردم
هوش مصنوعی: در کوچه‌های تو می‌چرخیدم و در تلاش برای جذبت بودم، اما حالا از اینکه جانم را به راحتی از دست دادم، پشیمانم و افسوس می‌خورم که آن احساس را در چشمان تو نریختم.
بنای خانه دل گشت ویران بهر تعمیرش
گلی باید بیا ساقی سفالی ده پر از دردم
هوش مصنوعی: خانه دل ویران شده و برای درست کردن آن نیاز به گلی دارم. ای ساقی، یک پیاله سفالی پر از درد به من بده.
بحمدالله که مردم در غم عشق تو و هرگز
به شرح درد دل طبع لطیفت را نیازردم
هوش مصنوعی: خوشحالم که مردم در عشق تو غمگین هستند و من هیچگاه قلب حساس تو را با بیان دردهایم ناراحت نکردم.
به خود تا چند خندی ای صدف بگشا دهن زین بس
به دور گوهر اشکم مزن از دانه در دم
هوش مصنوعی: ای صدف، تا چه زمانی به خود می‌خندی؟ دهن‌ات را باز کن، زیرا به خاطر این همه دوری از گوهر وجودم، اشک‌هایم را نریز.
فضولی نیست هر شب تا سحر غیر از فغان کارت
ترا من از سگان کوی او بیهوده نشمردم
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح فقط ناله و فریاد تو را به یاد می‌آورم و در این مورد جز تاسف چیزی ندارم که به خاطر تو از سگان کوی او نگران باشم.

حاشیه ها

1402/11/31 15:01
علیرضا بدیع

بیت ششم نباید چنین باشد؟ : مگشا دهن زین پس