گنجور

شمارهٔ ۳۰۹

در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم
چه کنم آه چه سازم دل پرخون دارم
بر من ای شمع مزن خنده که سرمایه عشق
گر سرشکست و فغان من ز تو افزون دارم
من اسیر غم دل ماندم و مجنون فرسود
تاب من بر غم دل بیش ز مجنون دارم
سوختم قطره آبی نزدم بر آتش
گرچه از اشک وطن در دل جیحون دارم
حال بودست مرا بد همه وقت ولی
هرگز این حال نبودست که اکنون دارم
گه ز درد تو کنم ناله گه از طعن رقیب
وه که اندوه درون و غم بیرون دارم
گرچه آن ماه جفا کرد فضولی بر من
من ندارم گله از ماه ز گردون دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل زار غمی ز آن لب می گون دارم
چه کنم آه چه سازم دل پرخون دارم
هوش مصنوعی: در دل خود غمی عمیق به خاطر آن لبان شیرین دارم. نمی‌دانم چطور با این درد کنار بیایم، آه چه کنم، دل زخم‌دارد و پُر از خون است.
بر من ای شمع مزن خنده که سرمایه عشق
گر سرشکست و فغان من ز تو افزون دارم
هوش مصنوعی: ای شمع، به من نخرخند، چون اگر عشق به زوال برود، داغ دل من از درد تو بیشتر شده است.
من اسیر غم دل ماندم و مجنون فرسود
تاب من بر غم دل بیش ز مجنون دارم
هوش مصنوعی: من در حسرت و غم دل گرفتار شدم و از عشق و درد، طاقت من کمتر از مجنون است.
سوختم قطره آبی نزدم بر آتش
گرچه از اشک وطن در دل جیحون دارم
هوش مصنوعی: من به شدت آتش گرفته‌ام، اما هیچ قطره‌ای از آب بر این آتش نمی‌زنم. هرچند که در قلب خود از درد وطن همچون اشک‌های جاری، حسرت و اندوهی عمیق دارم.
حال بودست مرا بد همه وقت ولی
هرگز این حال نبودست که اکنون دارم
هوش مصنوعی: من همیشه حال بدی داشتم، اما هیچ گاه حالتی مانند حال حاضر نداشتم.
گه ز درد تو کنم ناله گه از طعن رقیب
وه که اندوه درون و غم بیرون دارم
هوش مصنوعی: گاهی از درد تو شکایت می‌کنم و گاهی از سرزنش رقیب و وای به حال من که درونم پر از اندوه و بیرونم پر از غم است.
گرچه آن ماه جفا کرد فضولی بر من
من ندارم گله از ماه ز گردون دارم
هوش مصنوعی: اگرچه آن ماه با من بدی کرد، من از او دلخور نیستم؛ اما از آسمان و سرنوشت گله‌مندم.