شمارهٔ ۳۰۷
نیست در آیینه عکس آن صنم
مریمی دارد مسیحی در شکم
دولت پابوس او دستم نداد
گرچه این حسرت قدم را کرد خم
چون رخ و ابروی او کم دیده ایم
چشمه خورشید و ماه نو بهم
بود نقش قامتش بر سینه ام
پیشتر از خلقت لوح و قلم
چون نباشد تازه ریحان خطش
می کشد از چشمه خورشید نم
شد کهن ایوان گردون را بنا
چون نریزد بر سر ما گرد غم
روزگاری شد فضولی خون دل
می خورد بر یاد آن لب دم بدم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نیست در آیینه عکس آن صنم
مریمی دارد مسیحی در شکم
هوش مصنوعی: در آیینه هیچ نشانهای از آن معشوق زیبا نیست، اما مسیحی در دل خود یک روح بزرگ و باطنی معصوم دارد.
دولت پابوس او دستم نداد
گرچه این حسرت قدم را کرد خم
هوش مصنوعی: هرچند که آرزوی ملاقات او را داشتم و در پی او بودم، اما او به من توفیق نداد و من همچنان حسرت دیدارش را به دل دارم.
چون رخ و ابروی او کم دیده ایم
چشمه خورشید و ماه نو بهم
هوش مصنوعی: چون به زیبایی و افسون ابرو و چهرهی او کمتر دسترسی داشتهایم، گویی نور خورشید و هلال ماه در کنار هم را دیدهایم.
بود نقش قامتش بر سینه ام
پیشتر از خلقت لوح و قلم
هوش مصنوعی: قبل از اینکه لوح و قلم به وجود بیایند، تصویر قامت او بر دل من نقش بسته بود.
چون نباشد تازه ریحان خطش
می کشد از چشمه خورشید نم
هوش مصنوعی: وقتی ریحان تازهای وجود نداشته باشد، خط خورشید بر روی آب چشمه کشیده میشود.
شد کهن ایوان گردون را بنا
چون نریزد بر سر ما گرد غم
هوش مصنوعی: زمانی شد که ایوان آسمان بنا و ساختاری قدیمی پیدا کرد، اما نمیخواهیم غم و اندوه بر سر ما بریزد.
روزگاری شد فضولی خون دل
می خورد بر یاد آن لب دم بدم
هوش مصنوعی: مدت زمانی است که در یاد آن لب، به خاطر دلتنگی و ناراحتی، ناله و فضولی میکنم.