شمارهٔ ۲۹۹
ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم
غم نداریم اگر بیش و گر کم داریم
نیست یک دم که غمت همدمی ما نکند
همه دم خاطر شاد و دل خرم داریم
غم عشق است که دل را فرحی می بخشد
فرحی در دل ما هست که این غم داریم
شب غم را نتوان یافت به از ما شمعی
که دل سوخته و دیده پر نم داریم
گرد خاک رهت از دیده ما می شوید
ناله دم بدم از اشک دمادم داریم
باد پاینده غم زلف سیاهت که ازوست
اختلاطی که من و عشق تو با هم داریم
شاد ازانست درین دور فضولی دل ما
که غمی در دل ازان گیسوی پرخم داریم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما فراغ از غم بیش و کم عالم داریم
غم نداریم اگر بیش و گر کم داریم
هوش مصنوعی: ما دیگر از غمهای زیاد و کم دنیا بینیاز شدهایم، اگر هم غمی باشد، برایمان اهمیتی ندارد.
نیست یک دم که غمت همدمی ما نکند
همه دم خاطر شاد و دل خرم داریم
هوش مصنوعی: هیچ لحظهای نیست که غم تو زندگیم را رها کند، در تمام این لحظهها ما دل شاد و خاطر خوش داریم.
غم عشق است که دل را فرحی می بخشد
فرحی در دل ما هست که این غم داریم
هوش مصنوعی: غم عشق موجب شادی دل میشود؛ به طوری که این شادی در دل ما وجود دارد، در حالی که ما این غم را احساس میکنیم.
شب غم را نتوان یافت به از ما شمعی
که دل سوخته و دیده پر نم داریم
هوش مصنوعی: شب غم و اندوه را نمیتوان بهتر از ما که شمعی داریم با دل سوخته و چشمانی پر از اشک، روشن کرد.
گرد خاک رهت از دیده ما می شوید
ناله دم بدم از اشک دمادم داریم
هوش مصنوعی: غبار راه تو از چشم ما پاک نمیشود و پیوسته ناله و گریه ما ادامه دارد.
باد پاینده غم زلف سیاهت که ازوست
اختلاطی که من و عشق تو با هم داریم
هوش مصنوعی: باد ماندگاری که غم زلف سیاه تو را به همراه دارد، نشاندهنده پیوندی است که بین من و عشق تو وجود دارد.
شاد ازانست درین دور فضولی دل ما
که غمی در دل ازان گیسوی پرخم داریم
هوش مصنوعی: دل ما در این دنیای پر از فضولی و مشکلات، از اینکه گیسوان کسی را به یاد میآوریم و غمی در دل داریم، شاد است.