گنجور

شمارهٔ ۲۹۰

داغ عشق صنم لاله عذاری دارم
دل سودا زده جان فگاری دارم
بر دل ای خون جگر نم مرسان بهر خدا
که بدان لوح صفا نقش نگاری دارم
کارم اینست که در راه غمش سربازم
با بلای عجبی خوش سر کاری دارم
ز دلم برد غم سرو قدش صبر و قرار
روزگاریست نه صبری نه قراری دارم
من باو مایل و او مست می استغنا
او ز من فارغ و من شاد که یاری دارم
همچو بلبل شده ام واله گل رخساری
عجبی نیست اگر ناله زاری دارم
دورم از خاک در دوست فضولی چه عجب
که بر آیینه دل باز غباری دارم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

داغ عشق صنم لاله عذاری دارم
دل سودا زده جان فگاری دارم
هوش مصنوعی: من در دل خود شعله‌ای از عشق و علاقه به محبوبم دارم و به خاطر این عشق، احساس پریشانی و آشفتگی می‌کنم.
بر دل ای خون جگر نم مرسان بهر خدا
که بدان لوح صفا نقش نگاری دارم
هوش مصنوعی: دل من را که از غم و درد رنجیده است، به درد بیشتری مبتلا نکن، به خاطر خدا. زیرا در دل من یادگاری زیبا و پاک از عشق و احساسات دارم.
کارم اینست که در راه غمش سربازم
با بلای عجبی خوش سر کاری دارم
هوش مصنوعی: من در مسیر عشق او به عنوان سرباز ایستاده‌ام و با یک مشکل عجیب و غریب، خوشحالم که در این مسیر مشغول کار هستم.
ز دلم برد غم سرو قدش صبر و قرار
روزگاریست نه صبری نه قراری دارم
هوش مصنوعی: غم و اندوه قامت زیبا و دلربایش قلب مرا تسخیر کرده است. در این روزها نه طاقت و صبری دارم و نه آرامشی برایم مانده است.
من باو مایل و او مست می استغنا
او ز من فارغ و من شاد که یاری دارم
هوش مصنوعی: من نسبت به او تمایل دارم و او در خوشی و بی‌نیازی خود غرق است. او از من غافل است، اما من خوشحال هستم که دلیلی برای امیدواری و همراهی دارم.
همچو بلبل شده ام واله گل رخساری
عجبی نیست اگر ناله زاری دارم
هوش مصنوعی: مانند بلبل، عاشق زیبایی گلستان شده‌ام و چه جای تعجبی است اگر غم و ناله‌ای در دل دارم.
دورم از خاک در دوست فضولی چه عجب
که بر آیینه دل باز غباری دارم
هوش مصنوعی: من از زمین و ویژگی‌های دنیوی دور هستم، پس طبیعی است که بر روی دل من، مانند یک آینه، غباری وجود داشته باشد که نشان‌دهنده عشق و محبت به دوست است.