شمارهٔ ۲۸۷
آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم
نیستم گلبن که از گلزار بگشاید دلم
گر نگفتم حال خود پیش تو معذورم بدار
هستی شوق تو کرد از هستی خود غافلم
آب شمشیر ترا فیض زلال زندگیست
سخت دشوارست مردن گر تو باشی قاتلم
دل فدایت کرد جان شادم که هم صرف تو شد
هر چه حاصل کرده بود از تو دل بی حاصلم
جوهر تیغ تو می خواهم رهاند از غمم
از چنین بحری مگو موج افکند بر ساحلم
گشت مشکل کار من لطفی بکن تیغی بکش
پیش تو سهلست آسان ساز کار مشکلم
نیست مقبولم فضولی دلبران بی شعور
مایلِ آنم ، که می داند به سویَش مایلم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آتشم من گلخنی باید که باشد منزلم
نیستم گلبن که از گلزار بگشاید دلم
هوش مصنوعی: من آتش هستم و باید در جایی که میسوزم، آرام بگیرم. من مانند گلستان نیستم که بر سهولت و راحتی، احساس و عشق را به نمایش بگذارم.
گر نگفتم حال خود پیش تو معذورم بدار
هستی شوق تو کرد از هستی خود غافلم
هوش مصنوعی: اگر نتوانستم حال خود را برای تو بیان کنم، مرا ببخش. شوق تو باعث شده است که از وجود خودم غافل شوم.
آب شمشیر ترا فیض زلال زندگیست
سخت دشوارست مردن گر تو باشی قاتلم
هوش مصنوعی: آب و زندگی که از شمشیر تو ناشی میشود، زلال و نیکوست. مردن بسیار سخت خواهد بود اگر تو بخواهی مرا به قتل برسانی.
دل فدایت کرد جان شادم که هم صرف تو شد
هر چه حاصل کرده بود از تو دل بی حاصلم
هوش مصنوعی: عشق و محبت من به تو به قدری عمیق است که همه شادیها و داراییهایم را برایت فدای میکنم، حتی اگر این دل بینتیجه و بدون دستاوردی باشد.
جوهر تیغ تو می خواهم رهاند از غمم
از چنین بحری مگو موج افکند بر ساحلم
هوش مصنوعی: میخواهم درد خود را با تیز بودن تو درمان کنم، اما در این دریا نباید بگویی که موجی بر سواحل من میزند.
گشت مشکل کار من لطفی بکن تیغی بکش
پیش تو سهلست آسان ساز کار مشکلم
هوش مصنوعی: کار من سخت شده، لطفی کن و مشکلم را آسان کن. اگر تیغی از خودت به نمایش بگذاری، همه چیز راحتتر خواهد شد.
نیست مقبولم فضولی دلبران بی شعور
مایلِ آنم ، که می داند به سویَش مایلم
هوش مصنوعی: من در نظر دلبران بیخبر پذیرفته نمیشوم و تمایل دارم به کسی که میداند به سمت او علاقهمندم.
حاشیه ها
1403/01/24 11:03
سیدمحمد جهانشاهی
مایلِ آنم ، که می داند به سویَش مایلم