گنجور

شمارهٔ ۲۷۷

خود را ز گریه شب همه شب غرق خون کنم
سر چون حباب صبحدم از خون برون کنم
گفتم هوای عشق تو بیرون کنم ز دل
دل را سر اطاعت من نیست چون کنم
تا کی بیاد عارض گلگون گلرخان
رخسار خود بخون جگر لاله گون کنم
بر زخم سیه پنبه نه از بهر مرهم است
خواهم که سوز آتش دل را فزون کنم
سودای دل بذکر لبت کم نمی شود
دیوانه را چه فایده گر صد فسون کنم
دیوانه را بهر دو جهان اجتناب نیست
ناصح ز عقل نیست که ترک جنون کنم
ریزم بخاک سینه فضولی ز دیده آب
باشد که دفع آتش سوز درون کنم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خود را ز گریه شب همه شب غرق خون کنم
سر چون حباب صبحدم از خون برون کنم
هوش مصنوعی: هر شب خود را از شدت گریه غرق در خون می‌کنم، ولی صبح مثل حبابی که از آب بیرون می‌آید، از این خون رهایی می‌یابم.
گفتم هوای عشق تو بیرون کنم ز دل
دل را سر اطاعت من نیست چون کنم
هوش مصنوعی: گفتم که احساس عشق تو را از دل بیرون کنم، اما دلم در این موضوع مطیع من نیست. چطور می‌توانم این کار را انجام دهم؟
تا کی بیاد عارض گلگون گلرخان
رخسار خود بخون جگر لاله گون کنم
هوش مصنوعی: تا کی باید به یاد چهره‌ی زیبا و گلگون محبوبم، دل را به درد و غم و خون کردن بگذارم؟
بر زخم سیه پنبه نه از بهر مرهم است
خواهم که سوز آتش دل را فزون کنم
هوش مصنوعی: بر روی زخم‌های تیره، پنبه‌ای نمی‌گذارم تا درمان کنم، بلکه می‌خواهم سوزش آتش دل را بیشتر کنم.
سودای دل بذکر لبت کم نمی شود
دیوانه را چه فایده گر صد فسون کنم
هوش مصنوعی: آرزو و عشق دل به یاد لب تو کم نمی‌شود؛ برای دیوانه چه معنایی دارد اگر از هزار جادو و فریب استفاده کنم؟
دیوانه را بهر دو جهان اجتناب نیست
ناصح ز عقل نیست که ترک جنون کنم
هوش مصنوعی: دیوانه نمی‌تواند از تمام دنیا فاصله بگیرد و ناصح نمی‌داند که چرا باید از جنون خود دست بکشد.
ریزم بخاک سینه فضولی ز دیده آب
باشد که دفع آتش سوز درون کنم
هوش مصنوعی: با نگاهی به دل و دلمشغولی‌هایم، متوجه می‌شوم که باید با اشک‌هایم، آتش درونم را خاموش کنم.