شمارهٔ ۲۶۳
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
جفا کردم ترا هرگه که تکلیف وفا کردم
ز سنگی کز بتانم بر سر آمد جمع شد چندان
که محنت خانه در کوی رسوایی بنا کردم
گذشتم دوش در بتخانه و کردم نظر هر سو
ترا دیدم بشکر این سعادت سجده ها کردم
دگر با وعده مهر و وفا منت منه بر من
که من در راه عشقت خوی با جور و جفا کردم
فضولی ذکر لعلش کردم از من عقل شد زایل
به افسونی عجب از خویشتن دفع بلا کردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به عزم طوف خاک درگهت از دیده پا کردم
دویدم آن قدر کان خاک را چون توتیا کردم
هوش مصنوعی: با اراده و تصمیم قوی، از چشمانم به سمت خاک درگاهت حرکت کردم و آنقدر دویدم که آن خاک را مثل نقرهای درخشان کردم.
شبی رفتم به کویش نالهای کردم ز درد دل
سگ کویش ز من رنجید بد رفتم خطا کردم
هوش مصنوعی: یک شب به کوی تو رفتم و از دل خود نالهای سر دادم، اما آن سگ کوی تو از من دلخور شد و من به اشتباه عمل کردم.
تو محبوبی ز تو رسم وفاداری نمیآید
جفا کردم ترا هرگه که تکلیف وفا کردم
هوش مصنوعی: شما محبوب من هستید، اما ظاهراً وفاداری و پایبندی به احساسات شما از من برنمیآید. هر بار که تلاش کردم به شما وفا کنم، در عمل به شما آسیب رساندم.
ز سنگی کز بتانم بر سر آمد جمع شد چندان
که محنت خانه در کوی رسوایی بنا کردم
هوش مصنوعی: به خاطر سنگی که از طرف معشوقان بر من افتاد، آنقدر درد و رنج جمع شد که در کوچه رسوایی، خانهای برای زحمتهای خود بنا کردم.
گذشتم دوش در بتخانه و کردم نظر هر سو
ترا دیدم بشکر این سعادت سجده ها کردم
هوش مصنوعی: دیروز به کعبهی معبد رفتم و از هر طرف که نگاه کردم، تو را دیدم. به خاطر این خوشبختی، سجدهها کردم.
دگر با وعده مهر و وفا منت منه بر من
که من در راه عشقت خوی با جور و جفا کردم
هوش مصنوعی: دیگر به من وعده محبت و پایبندی نده، زیرا من در مسیر عشق تو به سختی و بیرحمی دچار شدم.
فضولی ذکر لعلش کردم از من عقل شد زایل
به افسونی عجب از خویشتن دفع بلا کردم
هوش مصنوعی: من درباره زیبایی او صحبت کردم و این باعث شد عقل و هوش من از بین برود. با شگفتی از خودم توانستم بلایایی را دفع کنم.