گنجور

شمارهٔ ۲۶۲

در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بستم
که فرقی نیست پیش هر که هست از نیست تا هستم
به پیمانه شکستن داد صد پیمان مرا زاهد
شکستم صد چنان پیمان و این پیمانه نشکستم
گذشتی بر سرم نگذاشت حیرت دامنت گیرم
بغفلت رفت عمر و بر نیامد کاری از دستم
خرد هر دم ز زنجیر جنون می کرد منع من
بحمدالله شدم دیوانه وز قید خرد رستم
ترا دیدم نظر بر داشتم از جمله عالم
بریدم از همه پیوند خود تا با تو پیوستم
ز آهم سوخت همچون شمع هر کس همنشینم شد
دگر ننشست با من ساعتی با هر که بنشستم
فضولی سایه زان سرو قد بر من نمی افتد
ندارد بهره از سربلندی پایه پستم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در هستی بقفل نیستی بر خود چنان بستم
که فرقی نیست پیش هر که هست از نیست تا هستم
هوش مصنوعی: در وجود، من قفل بر اصول خود می‌زنم به گونه‌ای که برای هر کسی تفاوتی میان بودن و نبودن وجود ندارد.
به پیمانه شکستن داد صد پیمان مرا زاهد
شکستم صد چنان پیمان و این پیمانه نشکستم
هوش مصنوعی: من به خاطر نیازهای درونی‌ام از وعده‌ها و پیمان‌هایم فرار کردم، اما ای زاهد، من هنوز به پیمانه‌ام آسیب نزده‌ام و این پیمانه همچنان سالم مانده است.
گذشتی بر سرم نگذاشت حیرت دامنت گیرم
بغفلت رفت عمر و بر نیامد کاری از دستم
هوش مصنوعی: تو از کنار من عبور کردی و من در حیرت ماندم، غافل از اینکه عمرم به سرعت سپری شد و نتوانستم هیچ کاری انجام دهم.
خرد هر دم ز زنجیر جنون می کرد منع من
بحمدالله شدم دیوانه وز قید خرد رستم
هوش مصنوعی: هر لحظه عقل من از زنجیر جنون رها می‌شود و به لطف خداوند، من دیوانه شدم و از قید عقل آزاد گردیدم.
ترا دیدم نظر بر داشتم از جمله عالم
بریدم از همه پیوند خود تا با تو پیوستم
هوش مصنوعی: من تو را دیدم و نگاه به هر چیز دیگر را ترک کردم. از تمام ارتباطات خود بریدم و فقط به تو وصل شدم.
ز آهم سوخت همچون شمع هر کس همنشینم شد
دگر ننشست با من ساعتی با هر که بنشستم
هوش مصنوعی: هرکس که در کنار من نشسته، به خاطر غم و درد من مانند شمعی در حال سوختن شده است و دیگر نتوانسته است برای مدتی در کنار من بماند.
فضولی سایه زان سرو قد بر من نمی افتد
ندارد بهره از سربلندی پایه پستم
هوش مصنوعی: سایه‌ی آن سرو قد بلند بر من نمی‌افتد، چرا که من پایین‌تر از او هستم و به همین دلیل از مقام و سربلندی او چیزی نصیبم نمی‌شود.