شمارهٔ ۲۶۱
نه آنچنان شده محو خیال آن دهنم
که کس نشان ز وجودم دهد بجز سخنم
خیال موی میان بتان ضعیفم ساخت
چنانکه گشت گران بار روح بر بدم
بران سرم که کنم ترک جان و تن که ز درد
بتنگ آمده جانم بجان رسیده تنم
حجاب هستی من مانعست وصل ترا
شکایت از که کنم در میان رقیب منم
بخون دل شده ام غرقه تا جدا زان گل
چو لاله داغ دل آتش زده بپیرهنم
غریب ملک وجودم نمی دهد هرگز
بدل قرار اقامت توجه وطنم
ز لوح صورت حالم بخوان حکایت عشق
ز من مپرس که من بی خبر ز خویشتنم
طبیب چاره دردم مکن که دور از دوست
من آن نیم که بود آرزوی زیستنم
چو زلف یار فضولی خوشم که در ره عشق
شکستگیست شعارم فتادگیست فنم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه آنچنان شده محو خیال آن دهنم
که کس نشان ز وجودم دهد بجز سخنم
هوش مصنوعی: به قدری در خیال آن شخص غرق شدهام که هیچکس جز کلمات من نمیتواند نشانهای از وجودم به دیگران نشان دهد.
خیال موی میان بتان ضعیفم ساخت
چنانکه گشت گران بار روح بر بدم
هوش مصنوعی: تصور زیبایی موی محبوبان، مرا به شدت تحت تأثیر قرار داده و به قدری سنگین و دشوار شده که روح و جانم را فشرده است.
بران سرم که کنم ترک جان و تن که ز درد
بتنگ آمده جانم بجان رسیده تنم
هوش مصنوعی: در دلم فکری هست که میخواهم از جان و تن خود دست بکشم، زیرا به خاطر درد و رنجی که دارم، جانم به تنگ آمده و تحمل بدنم به پایان رسیده است.
حجاب هستی من مانعست وصل ترا
شکایت از که کنم در میان رقیب منم
هوش مصنوعی: حجاب وجود من باعث شده که نتوانم به تو وصل شوم، از کی باید شکایت کنم وقتی که خودم رقیبتم هستم؟
بخون دل شده ام غرقه تا جدا زان گل
چو لاله داغ دل آتش زده بپیرهنم
هوش مصنوعی: به دل من غم عمیق و سوزان وجود دارد، مانند لالهای که از عشق میسوزد و اثرش بر روی لباس من نمایان است.
غریب ملک وجودم نمی دهد هرگز
بدل قرار اقامت توجه وطنم
هوش مصنوعی: من در این جهان غریب و دور از وطنم، هیچگاه نمیتوانم آرامش و ثباتی را که در سرزمین خودم احساس میکردم، بیابم.
ز لوح صورت حالم بخوان حکایت عشق
ز من مپرس که من بی خبر ز خویشتنم
هوش مصنوعی: از روی تصاویر و نشانههای قلبیام، داستان عشق را بخوان. از من نپرس، زیرا من خود از حال خویش بیخبرم.
طبیب چاره دردم مکن که دور از دوست
من آن نیم که بود آرزوی زیستنم
هوش مصنوعی: هرگز برای درمان درد من اقدام نکن، زیرا دور از دوست من زندگی نمیکنم و وجود او تنها آرزوی من است.
چو زلف یار فضولی خوشم که در ره عشق
شکستگیست شعارم فتادگیست فنم
هوش مصنوعی: زلف یار برایم مثل عشق است؛ زیبایی و جاذبهای دارد که با شکستها و افتها همراه است. این افتها نشانهای از عشق و شوق من به اوست.