شمارهٔ ۲۶۰
اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمناکم
به هر سو چشمه ای ، خواهد روان شد از سرِ خاکم
به امیدی که جا در پهلویش سازم شدم راضی
که ریزد خون من چون صید و بر بندد به فتراکم
شدم از خاکساران در میخانه وه کآخر
مذاق باده بر خال سیه بنشاند چون تاکم
نماند از ضعف در من طاقت تقریر حال دل
مگر تحقیق حال دل کنند از سینه چاکم
ندارد غیر تو جا در دلم تا باورت گردد
نظر انداز بر آیینه لوح دل پاکم
ز پا افکند ضعفم نیست یاری دست من گیرد
مگر از خاک گاهی اشک بر دارد چو خاشاکم
فضولی گر هوای لعل او دارم عجب نبود
چو ذوق عشق در جان باختن کردست بیباکم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر میرم نخواهد کم شد آب چشم نمناکم
به هر سو چشمه ای ، خواهد روان شد از سرِ خاکم
هوش مصنوعی: اگر بروم، هرگز اشکهای غمگینم کم نخواهد شد. به هر طرف که بروم، چشمهای از احساسات و یادهایم از عمق وجودم جاری خواهد شد.
به امیدی که جا در پهلویش سازم شدم راضی
که ریزد خون من چون صید و بر بندد به فتراکم
هوش مصنوعی: به این امید که در کنار او جایی پیدا کنم، راضی شدم که مانند صیدی خونم ریخته شود و او مرا به دام اندازد.
شدم از خاکساران در میخانه وه کآخر
مذاق باده بر خال سیه بنشاند چون تاکم
هوش مصنوعی: من از میان خُس و خاشاک به میخانه رفتهام و خوشبختانه مزهی شراب بر روی گندمزاری که سیاه است، نشسته است.
نماند از ضعف در من طاقت تقریر حال دل
مگر تحقیق حال دل کنند از سینه چاکم
هوش مصنوعی: از ناتوانی در بیان احساساتم چیزی باقی نمانده، جز اینکه فقط از طریق دردهای عمیق و جانکاه در سینهام، میتوانند حالت حقیقی دلم را درک کنند.
ندارد غیر تو جا در دلم تا باورت گردد
نظر انداز بر آیینه لوح دل پاکم
هوش مصنوعی: در دل من جز تو جایی نیست، پس به من نگاه کن تا این موضوع را در آیینه ی دل بیآلایش من ببینی.
ز پا افکند ضعفم نیست یاری دست من گیرد
مگر از خاک گاهی اشک بر دارد چو خاشاکم
هوش مصنوعی: اگر توانی ندارم و ضعیف شدهام، تنها چیزی که میتواند به من کمک کند، تأثیر خاک و اشکهایی است که از دل برمیدارم. من همچون خاشاکی هستم که امیدی به نجات از این وضعیت ندارم.
فضولی گر هوای لعل او دارم عجب نبود
چو ذوق عشق در جان باختن کردست بیباکم
هوش مصنوعی: اگر به فکر زیبایی او باشم، جالب نیست چون عشق در وجودم بیپروا و بیخوف جان سپرده است.
حاشیه ها
1402/12/19 20:03
سیدمحمد جهانشاهی
به هر سو چشمه ای ، خواهد روان شد از سرِ خاکم