شمارهٔ ۲۶
شبی آمد به خوابم یار و برد از دیده خوابم را
سبب آن خواب شد بیداری چشم پر آبم را
ز باد تند ناصح موج دریا بیش می گردد
چه سود از کثرت پندت دل پر اضطرابم را
بتی دیدم روان شد خون دل از دیده ام هر سو
فلک در بزم غم بر سنگ زد جام شرابم را
درون دل به تیغ شوق شد پر کاله پر کاله
چه داند چیست مضمون هر که نگشاید کتابم را
نمی خواهم که از خوبان شکایت بر زبان رانم
همان بهتر نپرسد هیچ کس حال خرابم را
چو تاری گشته ام از ضعف و ضعفم پیش می گردد
فلک هر چند می گرداند افزون پیچ و تابم را
فضولی نیست امکان وفا در مردم عالم
مدان بیهوده زین جمع پریشان اجتنابم را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شبی آمد به خوابم یار و برد از دیده خوابم را
سبب آن خواب شد بیداری چشم پر آبم را
هوش مصنوعی: یک شب معشوقم به خوابم آمد و خواب را از چشمانم گرفت. نشانهای شد که باعث بیداری چشمانم شد و هم اکنون پر از اشک است.
ز باد تند ناصح موج دریا بیش می گردد
چه سود از کثرت پندت دل پر اضطرابم را
هوش مصنوعی: از شدت وزش باد، امواج دریا بیشتر بههم میخورند. امیدی از نصیحتهای زیادت نیست، چون دل پر اضطراب من آرام نمیگیرد.
بتی دیدم روان شد خون دل از دیده ام هر سو
فلک در بزم غم بر سنگ زد جام شرابم را
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از دلبری سخن میگوید که با زیباییاش دلش را آزرده کرده است. در حالی که او در حال تماشای این بتی است، اشکهایش به خاطر غم دلش جاری میشود. در این حال، آسمان نیز در حرمت احساسات او، چنان متاثر به نظر میرسد که انگار در کنار او در حال برگزاری یک جشن غم است و به خاطر دردش، شراب را بر سنگ میکوبد.
درون دل به تیغ شوق شد پر کاله پر کاله
چه داند چیست مضمون هر که نگشاید کتابم را
هوش مصنوعی: در دل من، اشتیاق به شدت غلبه کرده است و پر از احساسات متنوع است. هیچکس نمیداند که محتوای واقعی افکار و احساسات من چیست، مگر اینکه کتابم را باز کند و بخواند.
نمی خواهم که از خوبان شکایت بر زبان رانم
همان بهتر نپرسد هیچ کس حال خرابم را
هوش مصنوعی: نمیخواهم از خوبیها و مهربانیها شکایت کنم و بهتر است کسی هم حال بد من را از من نپرسد.
چو تاری گشته ام از ضعف و ضعفم پیش می گردد
فلک هر چند می گرداند افزون پیچ و تابم را
هوش مصنوعی: من مانند تاروپود شدم از ضعف و ناتوانیام، و فضا و زمان هرچند که میچرخد، تنها باعث بیشتر شدن پیج و تاب و درهمتنیدگیام میشود.
فضولی نیست امکان وفا در مردم عالم
مدان بیهوده زین جمع پریشان اجتنابم را
هوش مصنوعی: در دنیا، نباید انتظار وفاداری از مردم داشته باشی؛ بیهوده است که بخواهی از این جمعیت آشفته دوری کنی.
حاشیه ها
1403/03/31 15:05
Khishtan Kh
سلامت داده ام آخر علیکی ده جوابم را
همی پرسیدم احوالت بپرس حال خرابم را
چه بد در شیوه ام دیدی که از پاسخ معذوری
نشانی ده که تا اصلاح کنم عیب حجابم را
بسی مخمور آن لبهای میگونم و فرصت نیست
دمی آسوده خاطر زان بنوشم سیر شرابم را