شمارهٔ ۲۵
دل ز من مستان نمی خواهم که غم باشد ترا
با وجود لطف یار دل ستم باشد ترا
کیست یوسف تا ترا مانند باشد در جمال
او مگر از جمله خیل و حشم باشد ترا
نیست طبع نازکت را تاب شرح درد دل
کی کنم کاری کزان بیم الم باشد ترا
بیش ازین مپسند در دام بلا زارم بکش
گر نباشد عاشق زاری چه کم باشد ترا
چون حباب می فلک تا چشم بر هم می زنی
می زند بر هم گر استقبال جم باشد ترا
ترک عالم کن که در عالم نمی ارزد بغم
گر هزاران گنج بر بالای هم باشد ترا
پا منه از حد خود بیرون که هر جا پا نهی
از ره رفعت فلک خاک قدم باشد ترا
با فغان و ناله آزردی فضولی خلق را
جا همان به بر سر کوی عدم باشد ترا
شمارهٔ ۲۴: کرد عشق ای خون دل در کوی او رسوا مراشمارهٔ ۲۶: شبی آمد به خوابم یار و برد از دیده خوابم را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل ز من مستان نمی خواهم که غم باشد ترا
با وجود لطف یار دل ستم باشد ترا
هوش مصنوعی: من نمیخواهم دلِ مست من غمگین باشد، زیرا با وجود لطف و محبت یار، دلِ ستمدیدهای برای تو وجود ندارد.
کیست یوسف تا ترا مانند باشد در جمال
او مگر از جمله خیل و حشم باشد ترا
هوش مصنوعی: کیست که زیباییای چون تو داشته باشد، مگر اینکه او هم از گروه و همراهان تو باشد؟
نیست طبع نازکت را تاب شرح درد دل
کی کنم کاری کزان بیم الم باشد ترا
هوش مصنوعی: طبع لطیف تو توانایی تحمل بیان غم و درد دل را ندارد. چه کاری میتوانم انجام دهم در حالی که این باری که بر دوش من است، برای تو ناخوشایند است؟
بیش ازین مپسند در دام بلا زارم بکش
گر نباشد عاشق زاری چه کم باشد ترا
هوش مصنوعی: بیش از این در مشکل و درد آزرم نده. اگر عاشق واقعی نیستی، میتوانی به راحتی من را رها کنی.
چون حباب می فلک تا چشم بر هم می زنی
می زند بر هم گر استقبال جم باشد ترا
هوش مصنوعی: چون حباب، زندگی انسان همچون حبابی است که به سرعت میگذرد. به محض اینکه چشمانت را میبندی و دوباره باز میکنی، زمان به سرعت میگذرد و اگر ویژگیهای مثبت و خوبی همچون استقبال از جمشید (نمادی از خوبی و عظمت) در تو وجود داشته باشد، زندگیای پربار و پر از شادی خواهی داشت.
ترک عالم کن که در عالم نمی ارزد بغم
گر هزاران گنج بر بالای هم باشد ترا
هوش مصنوعی: از دنیای فانی فاصله بگیر، زیرا این دنیا به اندوه و غم نمیارزد، حتی اگر هزاران گنج بر سر تو انباشته باشد.
پا منه از حد خود بیرون که هر جا پا نهی
از ره رفعت فلک خاک قدم باشد ترا
هوش مصنوعی: از مرزهای خود فراتر نرو، زیرا هر جایی که قدم بگذاری، زیر پاهایت خاکی از بلندی آسمان خواهد بود.
با فغان و ناله آزردی فضولی خلق را
جا همان به بر سر کوی عدم باشد ترا
هوش مصنوعی: با ناله و زاری خود، مردم را آزار دادی؛ بهتر است که در کنار کوچه ی عدم بمانی.