شمارهٔ ۲۴
کرد عشق ای خون دل در کوی او رسوا مرا
جامه پوشان که نشناسد کسی آنجا مرا
چند در کوی تو باشد همنشین من رقیب
برق آهم کاش یا او را بسوزد یا مرا
کلخنی شد منزلم بی آتش رخسار او
عاقبت بنشاند بر خاک سیه سودا مرا
وعده قتلم نمی یابد وفایی زان پری
این تغافل می کشد امروز یا فردا مرا
یار شمع مجلس هر بی سر و پا می شود
چون نسوزد آتش غیرت ز سر تا پا مرا
شمع هم می گرید از بی همنشینی شام غم
نی همین کشتست درد بی کسی تنها مرا
ترک ذوق عاشقی کردم فضولی بعد ازین
نی مرا ذوقیست دنیا را نه از دنیا مرا
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کرد عشق ای خون دل در کوی او رسوا مرا
جامه پوشان که نشناسد کسی آنجا مرا
هوش مصنوعی: عشق من باعث شد که در کوی او رسوا شوم. حالا میخواهم لباسی بپوشم که کسی در آنجا مرا نشناسد.
چند در کوی تو باشد همنشین من رقیب
برق آهم کاش یا او را بسوزد یا مرا
هوش مصنوعی: در کوی تو چند نفر هستند که با من هم صحبت میشوند؟ رقیب من همچون آتش است. ای کاش یا او را سوزاند یا من را.
کلخنی شد منزلم بی آتش رخسار او
عاقبت بنشاند بر خاک سیه سودا مرا
هوش مصنوعی: خانهام به خاطر دوری از چهرهاش به ویرانی تبدیل شده است و در نهایت، حسرت و غم من را به خاک سیاه مینشاند.
وعده قتلم نمی یابد وفایی زان پری
این تغافل می کشد امروز یا فردا مرا
هوش مصنوعی: گفتن اینکه من قرار است کشته شوم، هیچ گاه به حقیقت نمی پیوندد. آن معشوقه زیبای من با بی توجهی خود، به نوعی به دل من آسیب می زند و من را هر روز بیشتر در آستانه نابودی قرار می دهد.
یار شمع مجلس هر بی سر و پا می شود
چون نسوزد آتش غیرت ز سر تا پا مرا
هوش مصنوعی: دوست من در مجلس مانند شمع میدرخشد و برای کسی که بیتفاوت است و شهامت ندارد، میشود. اما من وقتی غیرت و تعهد خودم را از سر تا پا احساس نمیکنم، نمیتوانم آتش عشق را درونم فراموش کنم.
شمع هم می گرید از بی همنشینی شام غم
نی همین کشتست درد بی کسی تنها مرا
هوش مصنوعی: شمع هم به خاطر تنهایی و غم شب، اشک میریزد. درد بیکسی تنها من است که این شب تاریک را به شکل دیگری زنده میکند.
ترک ذوق عاشقی کردم فضولی بعد ازین
نی مرا ذوقیست دنیا را نه از دنیا مرا
هوش مصنوعی: من دیگر از عشق و شوق عاشقانه دست کشیدم و به کارهای بیهوده مشغول نمیشوم. از این به بعد نه به چیزی از دنیا علاقهمندم و نه دنیا برایم اهمیتی دارد.