شمارهٔ ۲۵۲
ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن رفتم
به سان لاله بر دل داغ حسرت زین چمن رفتم
به هم بودیم همچون خار و گل عمری بحمدالله
خلاف رسم دوران فلک او ماند من رفتم
نگاری همنشینم بود نقشی زد فلک ناگه
که او چون نقش شیرین ماند و من چون کوهکن رفتم
چو شمع انجمن شب سوختم تا صبح بر یادش
چو خورشید رخش انداخت پرتو ز انجمن رفتم
پس از تیری که زد از کوی خویشم راند ناکشته
ز کوی او شکسته خاطر و آزرده تن رفتم
ز جام شوق بودم مست ای غافل نپنداری
کزین بزم طرب با اختیار خویشتن رفتم
فضولی چاره دردم مکن در کوی او کانجا
برای زار مردن نه برای زیستن رفتم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ندیده کام دل از کوی آن سیمین بدن رفتم
به سان لاله بر دل داغ حسرت زین چمن رفتم
هوش مصنوعی: دل به آرزوهای خود از دیدن آن معشوق زیبا پر شده، در حالی که به خاطر دوری او دلم پر از حسرت است و مانند لالهای که در دلش غم دارد، از این باغ دلتنگی به سوی دوردستها میروم.
به هم بودیم همچون خار و گل عمری بحمدالله
خلاف رسم دوران فلک او ماند من رفتم
هوش مصنوعی: ما در کنار هم بودیم مانند خار و گل. خدا را شکر که برخلاف عادت زمان، او مانده و من رفتهام.
نگاری همنشینم بود نقشی زد فلک ناگه
که او چون نقش شیرین ماند و من چون کوهکن رفتم
هوش مصنوعی: شخصی که همواره با من بود، ناگهان سرنوشتی برای او رقم خورد که او مانند یک تصویر زیبا باقی ماند و من مانند یک سنگتراش به راه خود ادامه دادم.
چو شمع انجمن شب سوختم تا صبح بر یادش
چو خورشید رخش انداخت پرتو ز انجمن رفتم
هوش مصنوعی: مانند شمعی که در شب میسوزد و نوری را برای دیگران فراهم میکند، تا صبح به یاد او سوختم. وقتی نور چهرهاش را تاباندم، از جمع دور شدم.
پس از تیری که زد از کوی خویشم راند ناکشته
ز کوی او شکسته خاطر و آزرده تن رفتم
هوش مصنوعی: پس از اینکه تیر غم مرا از سرزمین خود دور کرد، با اینکه جانم را نگرفته بودند، اما با دل شکسته و تن خسته از آنجا رفتهام.
ز جام شوق بودم مست ای غافل نپنداری
کزین بزم طرب با اختیار خویشتن رفتم
هوش مصنوعی: من به خاطر شوق و شادی در میخانه غرق در خوشحالی بودم؛ ای نا آگاه، فکر نکن که من از این مجلس پرزرق و برق به اختیار خودم خارج شدم.
فضولی چاره دردم مکن در کوی او کانجا
برای زار مردن نه برای زیستن رفتم
هوش مصنوعی: مزاحمت نکن که من به عشق او در اینجا آمدهام. به اینجا آمدهام تا از عشق او رنج ببرم، نه اینکه بخواهم زندگی عادی داشته باشم.