شمارهٔ ۲۴۶
بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل
چه سروست این که دارد برگ از نسرین و بار از گل
چو غنچه صد گره بر رشته کارم فتاد از غم
سوی گلزار رفتم بارها نگشود کار از گل
کشیدم سرمه در چشم از خاک کف پایش
عجب آیینه دارم که می گیرد غبار از گل
قراری گر ندارد در چمن گل جای آن دارد
صبا بویی ز تو آورده و برده قرار از گل
مرا با داغهای تازه دارد عشق تو زانسان
که گرداند مزین خار را فصل بهار از گل
بگوش گل اگر گوید صبا وصف گل رویت
ز بلبل بیش خیزد ناله بی اختیار از گل
زد آن ابرو کمان صد تیر بر من وه چه بختست این
کسان از خار گل چینند و ما چیدیم خار از گل
فضولی را چه سود از سیر گلشن بی گل رویت
چو بر یاد تو او را می فزاید خار خار از گل
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بطرف طره دستار زیبی بست یار از گل
چه سروست این که دارد برگ از نسرین و بار از گل
هوش مصنوعی: دوست من در حال بستن طرهای زیبا از دستار خود است، گویی که این زیبایی مانند گل است. آیا این کسی که اینطور زیباست، شبیه به سروی است که برگهایش از نسرین است و میوهاش از گل؟
چو غنچه صد گره بر رشته کارم فتاد از غم
سوی گلزار رفتم بارها نگشود کار از گل
هوش مصنوعی: همچون غنچه، گرههای زیادی بر کارم پیچیده شده است. به خاطر اندوه، بارها به سمت گلزار رفتم، اما هیچ چیز حل نشد و اوضاع بهتر نشد.
کشیدم سرمه در چشم از خاک کف پایش
عجب آیینه دارم که می گیرد غبار از گل
هوش مصنوعی: من با خاک پای او سرمهای به چشمانم کشیدم و حالا عجب آینهای دارم که گرد و غبار را از گل صاف میکند.
قراری گر ندارد در چمن گل جای آن دارد
صبا بویی ز تو آورده و برده قرار از گل
هوش مصنوعی: اگر در باغ گل هیچ قراری نباشد، باز هم نسیم خوشبو از تو عطر و بویی را خواهد آورد و آرامش را از گل خواهد گرفت.
مرا با داغهای تازه دارد عشق تو زانسان
که گرداند مزین خار را فصل بهار از گل
هوش مصنوعی: عشق تو به من، داغهای جدیدی میزند که مانند گلهای بهاری، خارها را زینت میبخشد و زیبا میکند.
بگوش گل اگر گوید صبا وصف گل رویت
ز بلبل بیش خیزد ناله بی اختیار از گل
هوش مصنوعی: اگر گل به نسیم بگوید که زیبایی چهرهات را وصف کند، بلبل از شنیدن آن به قدری تحت تأثیر قرار میگیرد که به طور ناخودآگاه از گل ناله و زاری سر میدهد.
زد آن ابرو کمان صد تیر بر من وه چه بختست این
کسان از خار گل چینند و ما چیدیم خار از گل
هوش مصنوعی: کسی با ابروان کمان مانندش به من آسیب زد و من چه بدبختی دارم که آنها از گل، گلبرگ میچینند و ما فقط خار را از گل چیدهایم.
فضولی را چه سود از سیر گلشن بی گل رویت
چو بر یاد تو او را می فزاید خار خار از گل
هوش مصنوعی: فضولی چه نفعی از گردش در باغی دارد که در آن نشانی از گل روی تو نیست، زیرا هر چه بیشتر به یاد تو بیفتد، دلش بیشتر از حسرت پر از خار خواهد شد.