گنجور

شمارهٔ ۲۴۳

ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل
مشو ز حال دل بی قرار من غافل
کسی که معتقد عشق نیست نیست کسی
مذاق نشأه عشق است قابل قابل
ز هر چه هست توانم برید میل ولی
نمی شود که نباشم بمهوشی مایل
مراست مشکلی از عشق و چشم آن دارم
که مشکلم بگشاید ز تو ولی مشکل
که کرد دعوی صبر و ثبات در عشقت
که چون نقاب گرفتی ز رخ نگشت خجل
حریم کعبه که بر ماست طوف آن واجب
ز شوق طوف درت مانده است پا در گل
فضولی از سر آن کو قدم منه بیرون
که هیچ جا نبود زین شریف‌تر منزل

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز حد گذشت بدور تو بی قراری دل
مشو ز حال دل بی قرار من غافل
هوش مصنوعی: دل من در دور تو بسیار بی‌تابی می‌کند. نگران حال دل ناآرام من نباش.
کسی که معتقد عشق نیست نیست کسی
مذاق نشأه عشق است قابل قابل
هوش مصنوعی: کسی که به عشق اعتقاد ندارد، وجودش بی‌فایده است، زیرا کسی که درک و چشیدن لذت عشق را نمی‌داند، ارزشمند نیست.
ز هر چه هست توانم برید میل ولی
نمی شود که نباشم بمهوشی مایل
هوش مصنوعی: من می‌توانم از هر چیزی که هست کناره‌گیری کنم و رهایی یابم، اما نمی‌توانم از حالتی که در آن هستم، یعنی دیوانگی و عشق، فاصله بگیرم.
مراست مشکلی از عشق و چشم آن دارم
که مشکلم بگشاید ز تو ولی مشکل
هوش مصنوعی: در دل من درد و رنجی از عشق وجود دارد و به چشم تو امید دارم که این درد را برطرف کند، اما خوشبختانه این مشکل همچنان باقی است.
که کرد دعوی صبر و ثبات در عشقت
که چون نقاب گرفتی ز رخ نگشت خجل
هوش مصنوعی: کسی که ادعای صبر و استقامت در عشق تو را دارد، وقتی تو نقابت را از چهره‌ات کنار زدی، او خجالت‌زده شد.
حریم کعبه که بر ماست طوف آن واجب
ز شوق طوف درت مانده است پا در گل
هوش مصنوعی: همان‌طور که به زیارت کعبه می‌رویم و در کنار آن طواف می‌کنیم، عشق به درگاه تو باعث شده است که در اینجا بمانم و در سختی و گرفتار در دنیای خودم قرار گیرم.
فضولی از سر آن کو قدم منه بیرون
که هیچ جا نبود زین شریف‌تر منزل
هوش مصنوعی: هرگز از جایی که پیشرفت و مقام بالایی دارد، خارج نشو. زیرا هیچ مکان دیگر به این اندازه با ارزش و محترم نیست.