شمارهٔ ۲۴۱
ای از تو بی دلان را درمان درد حاصل
ما نیز دردمندیم از ما مباش غافل
ننشست گرد راهت با ما ز سربلندی
بااین روش که دارد کی می رسد بمنزل
این داغهاست خونین بر سینه پرآتش
یا شعله ها که سر زد دور از تو ز آتش دل
از صبر نیست گر من بر سر نمی کنم خاک
دریای محنتم را دشت فناست ساحل
شکر خدا نمردم وین هر دو آزمودم
شهدیست مرگ نافع زهریست هجر قاتل
اشکم روان و از پی سوی تو می دود دل
گویا که می کشندش از پیش با سلاسل
حیرت مکن فضولی از آتش درونم
کایینه دلم را شمعیست در مقابل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای از تو بی دلان را درمان درد حاصل
ما نیز دردمندیم از ما مباش غافل
هوش مصنوعی: ای کسی که دلهای بیدل را از درد شفا میدهی، ما نیز دردی داریم و دلمان به حال خودمان میسوزد؛ پس از ما غافل نباش.
ننشست گرد راهت با ما ز سربلندی
بااین روش که دارد کی می رسد بمنزل
هوش مصنوعی: گروهی از ما به خاطر افتخار و سربلندی منتظر نشستهایم، اما با این حال، با این روش و راهی که پیش گرفتهایم، رسیدن به مقصد بسیار بعید به نظر میرسد.
این داغهاست خونین بر سینه پرآتش
یا شعله ها که سر زد دور از تو ز آتش دل
هوش مصنوعی: این زخمها که بر سینهام به شدت درد میکنند، نشانهی عشق و اشتیاقی است که در درونم شعلهور شده و دور از تو به شدت میسوزد.
از صبر نیست گر من بر سر نمی کنم خاک
دریای محنتم را دشت فناست ساحل
هوش مصنوعی: اگر من برای تحمل دردهایم تلاش نکنم، باید بدانم که زندگیام به دشت فنا و نابودی تبدیل میشود، پس صبر و تلاش لازم است.
شکر خدا نمردم وین هر دو آزمودم
شهدیست مرگ نافع زهریست هجر قاتل
هوش مصنوعی: خوشحالم که هنوز زندهام و این دو تجربه را چشیدهام؛ یکی خوشایند مانند عسل، که مرگ را به عنوان یک آرامش میداند، و دیگری تلخ مانند زهر، که جدایی را به عنوان قاتل میشناسد.
اشکم روان و از پی سوی تو می دود دل
گویا که می کشندش از پیش با سلاسل
هوش مصنوعی: اشکهایم همچون رود به سمت تو جاری است و دلام میگوید که گویی آن را با زنجیرهایی از پیش میرانند.
حیرت مکن فضولی از آتش درونم
کایینه دلم را شمعیست در مقابل
هوش مصنوعی: ناراحت و متعجب نباش از این که درونم آتش میسوزد، زیرا دل من مانند شمعی در مقابل این آتش روشن است.