شمارهٔ ۲۲۴
روی میتابد ز من گر ماه تابان گویمش
می رود از پیشم از سرو خرامان گویمش
می خورد خون دلم گر گویمش جان منی
می شود از چشم من پنهان اگر جان گویمش
با چنین حسنی که رشک از لطف آن دارد ملک
هر که انسان گویدش نتوانم انسان گویمش
ای خوش آن وقتی که گویم حال دل پیشش ولی
هر چه گویم از پریشانی پریشان گویمش
سجده روی بتان را کفر می خواند فقیه
از مسلمانی نباشد گر مسلمان گویمش
نیست در دور رخش روی زمین را خال شب
با چنین رخساره چون شمع شبستان گویمش
تیغ بیدادش فضولی بر من احسانیست لیک
از بلای قطع میترسم که احسان گویمش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی میتابد ز من گر ماه تابان گویمش
می رود از پیشم از سرو خرامان گویمش
هوش مصنوعی: اگر من بگویم که مثل ماه نور میتابم، او از پیش من میرود؛ و اگر بگویم که مثل سرو زیبا و خرامان است، باز هم میرود.
می خورد خون دلم گر گویمش جان منی
می شود از چشم من پنهان اگر جان گویمش
هوش مصنوعی: اگر به او بگویم که تو عزیزترین فرد هستی و جان منی، دل من به درد میآید و او از نظر من ناپدید میشود. اگر جانم را به او بگویم، به طور ناگهانی از چشمانم پنهان میشود.
با چنین حسنی که رشک از لطف آن دارد ملک
هر که انسان گویدش نتوانم انسان گویمش
هوش مصنوعی: با وجود زیبایی و خوبی که او دارد، حتی برای توصیفش به عنوان یک انسان هم دچار تردید میشوم، چون تمام ویژگیهایش فراتر از انسانیت به نظر میرسد.
ای خوش آن وقتی که گویم حال دل پیشش ولی
هر چه گویم از پریشانی پریشان گویمش
هوش مصنوعی: زمانی بسیار خوشایند خواهد بود که بتوانم حال دلم را به او بگویم، اما هر چیزی که بگویم، به دلیل آشفتگی احوالم، به شکل نامفهومی بیان خواهم کرد.
سجده روی بتان را کفر می خواند فقیه
از مسلمانی نباشد گر مسلمان گویمش
هوش مصنوعی: فقیه میگوید که اگر کسی بر بتها سجده کند، نشان دهنده کفر اوست. اما اگر او را مسلمان بخوانم، به نظر میرسد که در واقعیت مسلمان نیست.
نیست در دور رخش روی زمین را خال شب
با چنین رخساره چون شمع شبستان گویمش
هوش مصنوعی: در کنار چهرهی زیبا و درخشانت، هیچکس را بر روی زمین نمیتوان یافت که به زیبایی و درخشش تو باشد. همچون شمعی در شب، من فقط میتوانم دربارهات سخن بگویم.
تیغ بیدادش فضولی بر من احسانیست لیک
از بلای قطع میترسم که احسان گویمش
هوش مصنوعی: تیغ ستم او بر من مانند احسانی است، اما من از آسیبهای ناشی از آن میترسم و نمیتوانم او را مورد سپاس قرار دهم.