شمارهٔ ۲۲۲
لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش
زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش
پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال
گرچه میبندد هوا از دُرِّ شبنم زیورَش
گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری
نیست هر سو برگ بگرفتست آتش در پرش
چند نازد با گل و بلبل چمن بگشای رخ
آتشی زن در گل و بر باد ده خاکسترش
مهد گلبن جای راحت نیست طفل غنچه را
چون شود آسوده چندین خار دارد بسترش
گل بحسن پنج روزه کرد دعوی با رخت
زود باشد زین گنه از هم بریزد پیکرش
برگ گل تلخست می گرداند از خورشید رنگ
چون کنم نسبت فضولی با لب جان پرورش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لاف زد پیش رخت گلبن ز گلبرگ ترش
زد صبا از قهر گلبرگ ترش را بر سرش
هوش مصنوعی: عاشقی در حضور معشوق خود به خودستایی میپردازد. نسیمی خشمگین از گلبرگهای نازک و لطیف عبور میکند و آنها را بر سر محبوب میریزد.
پیش خورشید رخت گل را نمی بیند جمال
گرچه میبندد هوا از دُرِّ شبنم زیورَش
هوش مصنوعی: در زیر نور خورشید، زیبایی گل به چشم نمیآید، هرچند که هوا به خاطر زیبایی دُرّ مانند شبنم، آن را زینت میدهد.
گشت گل پروانه شمع جمالت ای پری
نیست هر سو برگ بگرفتست آتش در پرش
هوش مصنوعی: پروانه مانند گل در جستجوی زیبایی تو است، ای پری. در هر جایی که نگاه میکنی، شمع نور تو را فراگرفته و آتش در بالهای پروانه شعلهور شده است.
چند نازد با گل و بلبل چمن بگشای رخ
آتشی زن در گل و بر باد ده خاکسترش
هوش مصنوعی: چند بار با زیباییهای گل و بلبل دلربایی کن، چهرهات را نشان بده و آتش عشق را در دل گلها بیفروز و خاکسترش را به باد بسپار.
مهد گلبن جای راحت نیست طفل غنچه را
چون شود آسوده چندین خار دارد بسترش
هوش مصنوعی: جای گلنرگس مناسب نیست؛ زیرا نمیتواند در کنار چقدر خارهای تیز راحت باشد.
گل بحسن پنج روزه کرد دعوی با رخت
زود باشد زین گنه از هم بریزد پیکرش
هوش مصنوعی: گل به زیبایی خود، با لباسش ادعایی را مطرح کرد، اما به زودی به خاطر این گناه، پیکرش از هم میپاشد.
برگ گل تلخست می گرداند از خورشید رنگ
چون کنم نسبت فضولی با لب جان پرورش
هوش مصنوعی: برگ گل طعمی تلخ دارد و رنگش تحت تأثیر نور خورشید تغییر میکند. من چگونه میتوانم نسبت به فضولی رایحه جان با لبانش داشته باشم؟
حاشیه ها
1402/12/14 20:03
سیدمحمد جهانشاهی
گرچه میبندد هوا از دُرِّ شبنم زیورَش

فضولی